جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  10/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > نقد و ادبيات

خشم و هياهو
گروه: نقد و ادبيات
نویسنده: ويليام فاكنر
منبع: فردريك بگ بده /ترجمه: مهشيد ميرمعزى

در مكان ۳۴ خشم و هياهو آغاز مى شود. اثر حجيم و عجيب ويليام فاكنر (۱۹۶۲ - ۱۸۹۷) آمريكايى كه در سال ۱۹۴۹ جايزه ادبى نوبل را از آن نويسنده خود ساخت. در واقع فكر اوليه كتاب، بسيار بديع است: جمله مشهور شكسپير «يك داستان، خود [زندگى] است كه احمقى آن را سرشار از آهنگ و خشم، تعريف مى كند و هيچ معنايى ندارد» را معيار قرار دهيم و اجباراً مغلوب آن شويم. فقط براى اينكه از آن يكى ويليام اطاعت كرده باشيم! در نتيجه خشم و هياهو كتابى سرشار از آهنگ و خشم است كه يك احمق سى و سه ساله اخته شده به نام بنجى كه عاشق خواهر كوچك تر خود است. (كه براساس كلمه انگليسى «كادت» به معناى «پسر جوان تر، دختر جوان تر» كَدى نام دارد.

اين كتاب برخلاف آنچه به نظر مى رسد، بسيار دقيق است.) در آغاز تقريباً چيزى نمى فهميم؛ شخصيت ها و دوره ها در يك تك گويى بلند با هم مخلوط مى شوند. اما اين بايد عمدى بوده باشد، آخر يك ديوانه در حال صحبت است. ظاهراً در شهر مى سى سى پى واقع در جنوب ايالات متحده آمريكا همه هيستريك هستند. دو برادر كَدى، كوئنتين و جيسون، حسادت و جنون خود را با زبانى كاملا ً متفاوت نشان مى دهند؛ خدمتكاران سياه پوست مانند زبان كتاب برباد رفته (كه كمى بعد از اين كتاب منتشر شد)، به شدت دست و پا شكسته صحبت مى كنند؛ در پايان پدر الكلى آنها از بين مى رود؛ قهرمانان اين كتاب اگر خودكشى نكنند، با هر كسى از راه برسد مهرورزى مى كنند. آيا فاكنر الگوى شكسپيرى را كلمه به كلمه تقليد كرده است؟ يعنى مى خواسته است، داستانى بنويسيد كه «هيچ معنايى» ندارد؟ به هيچ عنوان. بى پرده بگوييم: خواندن آثار فاكنر كار ساده اى نيست، ولى او شاهكارهايى مى آفريند كه فاصله زيادى با جادوگرى ندارند. ما را جادو مى كند. هيپنوتيزم مى كند. مثل تابلوهاى پاپ آرت (از جنبش هاى هنرى دهه ۶۰ ميلادى كه تاكيد آن بر فرهنگ شهرى توده مردم است و نوعى زيبايى شناسى همگانى را در هنر پايه گذارى كرد.) كه اگر بخواهيم بيش از توده اى نقطه ببينيم، بايد از يك فاصله مشخص به آن بنگريم.

اپراى فاكنرى خواهان فاصله است و اگر كسى بخواهد از آن لذت ببرد، نبايد در ناخوانده گذاشتن برخى قسمت ها كه به سختى قابل درك هستند، ترديد كند تا به تصويرى جذاب برسد. براى مثال جايى كه كوئنتين ساعت مچى خود را خرد مى كند تا زمان را مجدداً زنده كند. (اين استعاره به قدرى موجب تحير ژان پل سارتر مى شود كه مقاله اى را با نام «دنياى مادى فاكنر» به او تقديم مى كند.) وقتى آثار هنرى به سختى قابل درك مى شوند، قاعدتاً انسان براى زحماتش تشويق مى شود؛ مغز مشكلات را فراموش مى كند، ولى تصاوير را از ياد نمى برد. البته اين مسئله هميشه صدق نمى كند. يك كتاب مى تواند همزمان پيچيده و بدون محتوا باشد. آخر هر آدمى هم فاكنر نمى شود. مثل تمام نوابغى كه در قرن بيستم زبان مخصوص خود را داشتند، مشكل اصلى در مورد مقلدان بدون مغز به وجود مى آيد كه از آنها الهام گرفته اند.

تقصير پروست است كه تعداد زيادى از نويسندگان فرانسوى اعتقاد دارند بايد جملات بلندى در مورد مادران خود بسازند تا روشنفكر جلوه كنند؛ جويس باعث شد هر شارلاتانى كه چيزهاى غيرقابل خواندن مى نويسد، خود را پيامبر بداند و وقتى بخش اعظم ادبيات آمريكا را كتاب هاى قطورى در مورد جنوب آمريكا، تجاوز، ارتباط با محارم و كشاورزان الكلى در اختيار خود مى گيرد، فاكنر مقصر شناخته مى شود. ناباكوف او را به خاطر اين «شرح وقايع كشاورزان ذرت» مورد استهزا قرار داده است.

فاكنر بيچاره. پس از اينكه اجتماعات باشكوه شبانه با اسموكينگ توسط فيتزجرالد و جملات كوتاه توسط همينگوى مصادره شد، او بايد بين دو نوشيدنى و سه فيلمنامه كه موفق به فروش آنها در هاليوود نشده بود، آن را انتخاب مى كرد كه باقى مى ماند. به زحمتش مى ارزيد.

هر روز تلفظ كلمه «يوكناپاتافا» را تمرين كنيد؛ اين كار شيك تر از «پتاشنوك» است.

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837