بهار آمد
گروه: جان كلام
نویسنده: حسين مقدم
|
|
باد آمد ؛ ابرهاي تيره برد آسمان از دور آبي گشته است گويي از اين سرزمين دير پا غول سرما و زمستان رفته است دشت هامان پر شقايق گشت باز بار ديگر عشق سبزي آفريد مادر پير طبيعت با وقار سرمه بر چشمان زيبايش كشيد
|
|
اين درختان برهنه ؛ با بهار جامه هاي سبز و نو خواهند داشت ما به اجبار بهار يا ميل خود بر زمين گلهاي مهر خواهيم كاشت دختر زيبا و پر مهر بهار چارقد سبزي به موها بسته است چشمهايش پر ز نور و روشني كس نميداند كه قلبش خسته است
|
|
باز نوروز آمد و كين رخت بست يادگار مردم ايران زمين تا طبيعت هست و عيد و سال نو پايدار است خلقت اين سرزمين چشم بدخواهان ز ايران دور باد هم دروغ و قحطي و نيرنگ و جنگ يادگار كوروش هخامنش دور باد از ملك ايران دژم و ننگ
|
|
|
|
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان کتاب و خوانندگان آثارشان
|
پیگیری و سفارش تلفنی 88140837
|
|