جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  10/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > نقد و ادبيات

خيام و خيام پژوهي
گروه: نقد و ادبيات
منبع: جهاد دانشگاهي مشهد

نخستين نشست كتاب انتشارات جهاد دانشگاهي مشهد با عنوان «خيام و خيام پژوهي» با نگاهي به كتاب «صهباي خرد: زندگي، اشعار و افكار فلسفي حكيم عمر خيام» اثر پروفسور مهدي امين‌رضوي در مجتمع دكتر علي شريعتي برگزار شد.

تناقض‌گويي در اشعار و آثار خيام
پرفسور مهدي امين رضوي استاد اديان و فلسفه دانشگاه ماري واشنگتن - آمريكا در اين نشست به مسأله تضاد و تناقض‌گويي در اشعار و آثار خيام پرداخت كه به زعم وي يكي ازمهمترين مسائل حوزه خيام پژوهي است و در كتاب خود به عنوان نكته‌ايي تازه به آن پرداخته‌است.
او معتقد است: « نه تنها تناقضات و تضادها در خود رباعيات وجود دارد، بلكه اين رباعيات كه از آنها بوي دين‌ستيزي مي‌آيد وقتي با رساله‌هاي فلسفي خيام مقايسه مي‌شوند معضل ديگري را آشكار مي‌كند؛ خيام 6 رساله فلسفي دارد كه با حمد و ستايش خداوند شروع مي‌شود و به همان صورت تمام مي‌شود. در ميان آنها از آيه قرآن استفاده كرده و با خواند آنها فيلسوفي متدين و متشرع به نظر مي‌آيد، انگار داريد ابن سينا يا فارابي را مي‌خوانيد، اغلب آنها تفسيري است بر مقولات هستي‌شناسي ارسطو از ديدي كاملا اسلامي.
اين نوشته‌ها را كه با رباعيات مقايسه مي‌كنيد به نظر مي‌رسد دو مقوله كاملا جدا هستند؛ اين تناقض به طور سنتي همواره يك مسأله بزرگ در مواجهه با خيام بوده است كه حتي به نظريه چند خيامي انجاميد. اگر خيام ما همان خيام شاعر و فيلسوف بوده، چگونه مي‌توان اين پيام را توجيه و تبيين كرد.»

بررسي آثار خيام در چهارچوب زمان
سؤال ديگري كه امين‌رضوي در اين مطالعه در پي يافتن پاسخي براي آن بوده است، بررسي اشعار خيام در چهارچوب زمان خودش و علت پرداختن خيام به سرودن رباعي است، او اظهار داشت: «در بدو امر رباعيات براي خود من يك مسأله بود، خيام به مفهومي كه حافظ و مولوي را شاعر مي‌دانيم، شاعر نبود. چطور مي‌شود يك رياضي‌دان، منجم و فيلسوف رباعي بنويسد، اگر رباعيات را او نوشته علت چه بوده؟
از زواياي مختلف اين مسأله تجزيه تحليل شده اما تا جايي كه من اطلاع دارم مسأله هيچ وقت در چهارچوب زمان خودش مطرح نشده. اگر رباعيات خيام را در همان قرن ششم يا اواخر قرن پنجم مطالعه مي‌كرديد به چه مفهومي بود، يعني شما اگر روزنامه‌ايي در آن زمان مي‌خواستيد بخوانيد، روشنفكران آن زمان چه مطالبي مي‌نوشتند؟ براي آشنايي با شرايط سياسي، مذهبي، اجتماعي دوره حيات خيام يك تحقيق مفصل انجام دادم. در آن زمان سلاجقه ترك بر ايران مستولي شده بودند و براي محكم كردن پايه‌هاي حكومت به حمايت عالمان ديني احتياج داشتند و فقها قدرت زيادي گرفته بودند. به همان نسبت كه تفسير فقاهتي در زمان سلاجقه قدرت گرفته بود، تفسير حكما از اسلام نزول كرده بود و در حقيقت عصر خيامي از يك سو پاياني بود بر چند قرن خردگرايي و از سوي ديگر تبلور افكار نهيليستي در دنياي اسلام.»
دكتر امين‌رضوي با بيان اينكه تعداد زيادي از فتواهايي را كه برخي ارائه كرده بودند در اين كتاب آورده‌است گفت: «تقريبا در تمام علوم از هندسه تا حتي علم طب عليه خيام كار شده است و غزالي در اوايل كتاب احياء العلوم عليه خيام فتوي مي‌دهد، بهرحال خيام با مكتب اشعري مخالف بوده و مردي آزاده، متفكر، متعقل و به شدت طرفدار خردگرايي بوده است. رسالتي كه خيام براي خود در نظر گرفته بود، دفاع از عقلانيت است و اين را ما در روح كلي نوشته‌هاي خيام مي‌بينيم، در رياضيات، هندسه، مقولات فلسفي همه به طريقي كاملا مشايي نوشته شده‌اند. او همان سنت حسنه ابن سينا و فارابي را ادامه مي‌دهد. و اين‌هم دليل ديگري است بر اصرار و علاقه خيام در احياء و دفاع از خردگرايي، در زمانه‌ايي كه خردگرايي محكوم شده‌است.»
او ضمن اظهار اينكه مطالعه هر كس در زمان خودش بايد صورت پذيرد، گفت: به عنوان مثال وقتي خيام مي‌گويد «گويند كسان بهشت با حور خوش است»، روي صحبتش با كيست و منظورش از لفظ گويند، چه كساني است؟ خواننده‌ايي كه در اين زمان شعر او را مي‌خواند چه برداشتي خواهد كرد؟ اين گويندها را در زمان خودش فرض كردم و رباعيات را با مسائل و مصائبي كه روبروي خيام بوده و نيز با مسائل فكري زمان او تطبيق دادم و كوشيدم نشان دهم كدام رباعي اصيل را ممكن است خيام در رابطه با يك مسأله مطرح كرده باشد.

مكتب خيامي
وي درباره مسأله تشخيص رباعيات اصيل، غير اصيل و سرگردان عنوان كرد: «من با استفاده از روشي كه در غرب به نام پديدارشناسي معروف است يك باب جديد را در برخورد با اين مسأله پيدا كردم، اين‌هم تقريبا اتفاقي بود. در همين دوراني كه به اين معضلات فكر مي‌كردم يكروز در زمينه‌ايي با دكتر سيدحسين نصر كه استاد بنده بودند صحبت مي‌كرديم، صحبت درباره نهج‌البلاغه شد، ايشان اشاره كردند به گفتگويي ميان هانري كربن و مرحوم علامه طباطبايي؛ كربن مطالعاتي كرده بود درباره سيدرضي و رابطه‌اش با نهج‌البلاغه و مي‌خواستند اين را پيش يكي از علماي شيعه مطرح كنند و وقتي با علامه درباره صحت و سقم انتساب نهج‌البلاغه به امام علي(ع) صحبت كردند، ايشان در آخر جمله‌ايي مي‌گويد كه در اين زمينه بسيار مهم بود. علامه طباطبايي گفت:
«كسي كه براي ما نهج‌البلاغه را نوشت حضرت علي بود»، اين صحبت جاي بسط و تجزيه تحليل بسيار دارد. اين نگرش در غرب پديدار شناسي نام دارد؛ فرض كنيد تابلوي زيبايي را در موزه مي‌بينيد كه اسم نقاش در پاي آن وجود ندارد اما اين مسأله از زيبايي تابلو نمي‌كاهد.
در حال حاضر از 12 رباعي تا 1350 رباعي منسوب به خيام، در اختيار ماست. شخصي هندي به نام تيرطاهر در سال 1850، تعداد 1350 رباعي را جمع كرده است كه بنده به دقت آنها را مطالعه كردم، 95 درصد اينها متعلق به خيام نيست. بحثي كه به طور سنتي در حوزه خيام پژوهي در ايران وجود دارد، جدا كردن رباعيات اصيل از غيراصيل است و اين به معناي دقيق تحقيق و پژوهش به هيچ وجه امكان ندارد، پس بايد به دنبال راه ديگري براي برخورد با اين مسأله باشيم و بنده به جاي آن بحث مكتب خيامي را عنوان كردم. وقتي اين 1350رباعي را مطالعه مي‌كنيد ميان آنها غرابتي مي‌بينيد، آنچه ويتگنشتاين به آن تم‌هاي كلي مي‌گويد؛ در اكثر آنها تم‌هاي كلي مانند جاويدان نبودن زندگي، جبر واختيار، مسأله خير و شر و... عنوان شده است و با كنار هم گذاشتن آنها مكتبي ظهور مي‌كند كه صداي عصيان شعرا و متفكريني بوده است كه در طي قرون و اعصار مختلف حرفهايي براي گفتن داشته‌اند كه به دلايل مختلف جاي گفتن آنها نبوده، ولي گفته شده و به خيام منسوب شده‌اند.
اين مسأله بسيار مهم است و دست ما را باز مي‌كند تا تعداد زيادي از رباعيات بسيار زيبايي را كه نه مي‌توانيم متعلق به خيام بدانيم و نه مي‌توانيم از آنها صرف‌نظر كنيم، متعلق به مكتبي بدانيم و در چهارچوب آن مكتب از آنها استفاده كنيم، همانطور كه قبل از شاهنامه، شاهنامه‌هايي بوده است؛ قبل از خيام را نمي‌دانم اما بعد از او رباعياتي به سبك و سياق او نوشته شده‌است و ما اگر پيام‌آور را و اينكه كدام را خيام گفته و كدام را نگفته است رها كنيم، و به پيام بينديشيم؛ سبب مي‌شود زيبايي هر كدام از رباعيات را درك كنيم و از آن استفاده نماييم.»

افسانه‌هايي حول شخصيت خيام
نويسنده كتاب صهباي خرد در مقدمه كتاب به نظريات مختلفي كه درباره خيام ارائه شده‌است اشاره كرده و با شواهد و مدارك، صوفي بودن خيام، ناسيوناليست بودن او و نظريه چند خيامي را رد كرده است. به اعتقاد او: «خيام صوفي نبوده، به مفهوم امروز كلمه ناسيوناليست هم نبوده؛ بلكه حكيمي بوده بسيار والاگهر. خيلي‌ها براي اينكه آب تطهيري بر سر خيام بريزندگفته‌اند كه اين رباعيات سمبليك بوده و هدف از آنها اين مسائل نبوده است و چنين و چنان! حقيقتا با تمام شواهد و قراين خيام مردي متشرع بوده، نه ميگسار بوده و نه خوش‌گذران؛ اما صوفي هم نبوده، به مفهومي كه ما از ابوسعيد و يا حافظ و ديگر متصوفه داريم. صوفي بودن به هيچ وجه در مورد خيام صدق نمي‌كند. حتي در مسافرتي كه خيام به عراق داشته متصوفه دورش را مي‌گيرند و تفسير عرفاني از اشعارش ارائه مي‌دهند كه خودش وحشت زده مي‌شود و فرار مي‌كند.»
دكتر امين‌رضوي در ادامه افزود: « اين كتاب در مجموع براي خوانندگان غربي نوشته شده و همانطور كه در مقدمه‌ي آن اشاره كردم، آنهايي كه در ايران زندگي مي‌كنند از خواندن برخي مطالب كتاب به عنوان مثال زندگي و آثار خيام، مستغني هستند. فصل اول بررسي زندگي و آثار خيام است كه درآن به برخي از افسانه‌هايي كه حول شخصيت خيام شكل گرفته مثل داستان سه يار دبستاني و عدم صحت آنها اشاره شده است. فصل دوم بازسازي چهره واقعي خيام است.
ما در غرب آنچه از خيام مي‌شناسيم، خيامي است كه از صافي فرهنگ ويكتوريايي قرن 18 و 19 انگليس رد شده؛ در زمانه‌اي كه رمانتيسم مكتب غالب بوده، خيام جاي خودش را از زاويه‌ايي بازكرد كه متاسفانه تحريف شد. خيام واقعي با آن خيام ويكتوريايي فاصله دارد و براي متحول شدن ذهن خواننده غربي قرائن و شواهدي ذكر كرده‌ام.»

خيام: جمع هنري نقيضين
دكتر زرقاني عضو هيأت علمي دانشگاه فردوسي نيز در اين نشست ضمن ارائه توضيحاتي درباره كتاب صهباي خرد گفت: «نكته‌اي كه در مورد اين كتاب حائز اهميت است روش‌هاي تحقيق آن است كه ما در ايران به اين بخش كمتر توجه مي‌كنيم ولي اين كتاب از اين نظر فوق‌العاده ارزشمند است و ترجمه و ارائه آن به بازار و خواندن آن توسط اهل قلم، در كنار ساير كتب مي‌تواند كمك زيادي به يادگيري روش‌هاي درست تحقيق بكند. اما در مورد فصل مربوط به افكار فلسفي خيام يك سؤال بزرگ به ذهنم رسيده‌است: كاركرد زبان در جهان فلسفي خبر رساني است در حالي كه كاركرد اوليه آن در دنياي شاعرانه زيبايي شناسانه و عاطفي است. جهان فلسفي جهان جزم انديشي و دو دو تا چهارتاي منطقي است، در حالي كه جهان ادبي سيال و غيرمنطقي است و در جهان شاعرانه هيچ چيز روي هيچ چيز بند نيست و شاعر مي‌تواند هر طور دلش بخواهد كلمات را به دنبال هم بچيند. خيام جمع هنري نقيضين يعني دو جهاني است كه هيچ نسبتي با هم ندارند و متضاد هم هستند و رمز ماندگاري شعر خيام اين‌است كه اين دو جهان متضاد را چنان با هم تركيب كرده كه شما وقتي مي‌خوانيد اقناع مي‌شويد. آيا اين‌كار عملا امكان‌پذير است يعني مي‌شود با عينك فلسفي به سراغ غزليات حافظ و يا رباعيات خيام رفت؟»
عضو هيأت علمي دانشگاه ماري واشنگتن در اين‌باره اظهار داشت: «درباره وجود تضاد در شخصيت و كارهاي خيام بايد گفت هر كه بخواهد اين تضاد دروني را حل بكند، به سكون كشيده مي‌شود، انديشمند و نابغه‌اي مثل خيام مدام با مسائل فكري درگير بوده است، هر شكي رفع مي‌شده شكي ديگر جايش را مي‌گرفته و اين تضادهاي دروني مثل اعترافات كسي است كه در خفا صورت گرفته باشد و اين رباعيات به علت آنكه خيام قصد انتشار آنها را نداشته است خالص‌ترين نمودار فكري خيام است و من آن‌را از ديد فلسفي نگريسته‌ام و يك داد و ستد فلسفي بين بعد شعري و بعد فكري خيام وجود داشته كه من راجع آن بحث كرده‌ام.
هيچكس در خلأ نمي‌انديشد، حتي شاعر هم در يك بستر زماني و مكاني و در چارچوب مكتبي مي‌انديشد، زماني اثرمكتب افلاطوني را در آثار شعرا مي‌بينيد و زماني اثر مكتبي ديگر را. خيام فيلسوف اگر شعر گفته باشد نمي‌تواند از فلسفه او جدا باشد. كلمه تضاد در ميان عوام كلمه بدي است به محض شنيدن آن به رفع تضاد مي‌انديشند. اما در ميان انديشمندان اين تضاد طبيعي است :
هركه را دردي است درمانش مباد
هر كه بي دردي است او جانش مباد
اينكه انسان در يك زمان با چند انديشه متضاد زندگي كند براي انسان شرقي عجيب است، اما من روزانه صدها نفر از چنين آدمهايي را مي‌بينم. فلاسفه‌اي كه در زماني از يك موضع فلسفي دفاع مي‌كرده‌اند و چند سال بعد موضعشان را عوض مي‌كنند، در شرق ما اين تغيير موضع را دمدمي مزاجي مي‌دانيم و سماجت در حماقت را دليل صدق مي‌دانيم! خيام در يك زمان جمع نقيضين بود. اگر كسي بگويد من 5 سال درباره وجود يا عدم وجود خداوند شك داشتم و دوشنبه پنجم آذرماه به يقين رسيدم، بايد به اصالت فكر او شك كرد.
اگر كسي بخواهد با خودش و با ديگران روراست باشد، خيلي بعيد است كه بتواند بگويد كه من تمام مسائل فلسفي را حل كردم و به يقين رسيدم، رسيدن به تضاد از زيادي انديشه و دشواري و صعب بودن مسائل است. كسي مثل غزالي با مسائل تئاتروار و از پيش ساخته برخورد مي‌كند، وقتي به شك رسيد قصد داشت بالاخره هر طور شده به يقين برسد، از طريق تصوف و يا اعتقاد صرف؛ اما انديشمندي كه برنامه‌اي پيش ساخته ندارد با پيرامون خود در جنگ و جدال است، فكري را مي‌گيرد ديگري را رها مي‌كند، اگر به اختيار معتقد باشد يك سري مسائل پيش مي‌آيد و اگر جبر را قبول كند مسائل ديگر نمايان مي‌شود:
كسي كو عقل دورانديش دارد
بسي سرگشتگي در پيش دارد

علت انتخاب ظرف محدود رباعي
دكتر مهيار علوي مقدم عضو هيأت علمي دانشگاه تربيت معلم سبزوار با بيان اينكه رباعي ظرف محدود چهارمصرعي است و شاعر بايد آنقدر توانا باشد كه بتواند تمام جنبه‌هاي انسان شناسي و معرفت‌شناسي‌اش را در همين ظرف محدود جاي دهد، از علت روي آوردن خيام به رباعي پرسيد و پاسخ شنيد: «انتخاب نوع زبان تا حدودي به طبع شعري شاعر برمي‌گردد، اما در مورد خيام بايد گفت رباعي هم كوتاه است و هم كوبنده؛ مصداق همان اصطلاح عوامانه "متلك" است، رباعي متلك و نيشخندي است به روزگار:

چون نيست حقيقت و يقين اندر دست
بـه اميـد شـك همـه عمـر نشسـت
هان تا ننهيـم جـام مـي از كف دسـت
بي‌خبر مرد چه هشيار و چه مست
او مي‌خواهد نيشي بزند به روزگار و رد بشود، متلك را بايد گفت و رد شد و اين‌هم فقط در قالب رباعي مي‌گنجد و بس، خيام علاقه‌اي به مثنوي نوشتن و پرگويي و زياد سرودن نداشته است.»

مواجهه غرب با خيام
در ادامه جلسه دكتر امين‌رضوي در خصوص چگونگي مواجهه غرب با خيام توضيح داد: «داستان رباعيات خيام و عزيمت آنها به غرب برمي‌گردد به سال 1800 تا 1810 كه پادشاه انگلستان، شخصي به نام لرد اوزلي را به عنوان سفير انگستان به دربار قاجار مي‌فرستد و بعد از اتمام ماموريتش مطابق معمول كشتي‌ها را پر مي‌كنند از نسخ خطي ايران و غارت مي‌كنند. از جمله آثاري كه مي‌برند چند رباعي بسيار قديمي خيام بود كه پس از مرگ او به دانشگاه آكسفورد سپرده مي‌شود، كه من اينها را ديده‌ام. فيتزجرالد معروف اين نسخ را مي‌بيند و آنچنان شيفته يكي از رباعيات مي‌شود كه تصميم مي‌گيرد زبان فارسي ياد بگيرد و مبتلا به گونه‌اي وسواس در ترجمه اشعار خيام مي‌شود كه تا پايان عمرش ادامه دارد و رباعي‌اي داريم كه فيتزجرالد پس از 27 سال كار كردن روي آن و پس و پيش كردن كلمات، در هنگام مرگ هم كاغذي كه همان رباعي روي آن نوشته شده بود در دست داشت و اين از نظر ادبي حائز اهميت فراوان است.
فيتزجرالد براي فروش ترجمه رباعيات خيام مشكل داشت و پس از مرگش به علت فروش نرفتن كتاب، آنها را در كتابفروشي گذاشتند تا هر كس خواست به رايگان ببرد و يكي از شعراي معروف انگلستان به نام تنسي، نسخه‌اي مي‌برد و از نظر شعري آن‌را در حد نبوغ ارزيابي مي‌كند و پس از آن كتاب در ميان برخي، بسيار معروف مي‌شود و خيام تبديل به پيامبر آنان مي‌شود و به زودي كلوپي به نام عمر خيام در لندن برپا مي‌كنند و در آن ملاقاتهايي ترتيب مي‌دهند كه هنوز هم ادامه دارد، البته نه به همان شدت اوليه. در آن زمان 52 رباعي از خيام وجود داشت و آنان از ميان لردها و آدمهاي بسيار مشهور 52 عضو گرفتند و بعدها در انجمن آسيا شناسي انگليس انشعابي پيش آمد و عده زيادي از آنان به كلوپ عمر خيام پيوستند و سازمان عظيمي به وجود آمد كه در زمينه ترجمه و نشر آثار خيام مجاهدت فراوان كردند. عده‌اي از آنها كه در زمان ناصرالدين شاه به نيشابور آمدند و از ديدن شرايط مقبره خيام متاثر شدند، به ديدن ناصرالدين شاه رفته، از او خواستند قبر خيام را بازسازي كند و به او تاكيد كردند كه خيام مرد بزرگي بوده است.
ناصرالدين شاه كه از فقها بسيار هراس داشت گفت من از بيت‌المال نمي‌توانم هزينه كنم خودتان اگر مي‌خواهيد آنجا را بازسازي كنيد. اما با ترور ناصرالدين‌شاه اين‌كار هيچ وقت انجام نشد. در سال 1837 كلوپي در آمريكا و در شهر بوستون تشكيل شد به نام كلوپ عمر خيام آمريكا، اعضاي اين كلوپ به زودي در هتلي در شهر بوستون با يكديگر ملاقات كردند و طرفداران زيادي به گرد آنان جمع شدند. در آن سالها در اوج جنگهاي داخلي، تاثري ملي از كشتار و جنايت به وجود آمده بود.
صدها هزار نفر در شمال و جنوب كشته شدند و مسأله حزن‌انگيز جنگ و توجه خيام به مفاهيمي نظير صلح، باعث گل كردن اشعار او ميان آمريكاييان شد و به زودي شعبات زيادي در كلرادو، تگزاس، واشنگتن، آيداهو و ... به وجود آمد. بنده تمام اعضاي اين كلوپها را پيدا كردم و با عكس و شرح احوالشان در كتاب آورده‌ام. خيام در آن زمان تبديل به يك چهره تقريبا ملي شد، يعني همانطور كه شكسپير در ميان ايرانيان مشهور است خيام نيز نزد آمريكاييان شناخته شده بود و اين شهرت يك صبغه سياسي هم به خود گرفته بود چرا كه شمال آمريكا منطقه‌اي سكولار است و جنوب آن شديدا مذهبي. خيام در شمال آمريكا بسيار مورد توجه قرار گرفت و به يكي از نخبگان آنجا و سمبل انسان‌مداري و سكولاريسم و دمكراسي تبديل شد.
اين در زماني بود كه آمريكا داشت تصميم مي‌گرفت كه جمهوري مسيحي باشد يا جمهوري دمكراتيك سكولار و هنوز هم اين بحث ادامه دارد، البته نه به همان صورت اوليه. آنهايي كه معتقد به جدايي دين از سياست بودند از طرفداران پروپاقرص خيام شدند و جنوبي‌ها خيام را ضد مسيح ناميدند. همان خر دجالي كه ما داريم در الهيات مسيح هم هست وخيام تبديل به همان خر دجال شد. در جنوب آمريكا فقهاي مسيحي پول زيادي جمع كردند و عليه خيام فتواهاي زيادي دادند كه در اين كتاب آمده است. سپس يك نهضت ادبي به وجود آمد كه طرفداران آن خود را عمريون ناميدند و به سبك خيام شعر مي‌گفتند. از ميان كساني كه طرفدار خيام هستند مي‌توان به امرسون، ويتمن، تي اس اليوت و پدرش و عمويش كه رئيس دانشگاه هاروارد بود و استرات هاون نابغه آمريكايي كه اسم پسرش را عمر مي‌گذارد و مارك تواين كه 33 رباعي با برداشت از سبك خيام گفته است، اشاره كرد. مارك تواين دختري داشت كه در جواني از دنيا رفت و همين ضربه او را به افسردگي شديدي دچار كرد و در اين زمان رباعياتي از خيام به دستش مي‌رسد و به ادعاي خودش با "خيام درماني" معالجه مي‌شود.
اين نهضت ادامه پيدا مي‌كند و بعدها در سال 1910 با قدرت گرفتن مذهبيون و فقها براي دوره‌اي در آمريكا مصرف الكل ممنوع شد. خيام در اين ميان بسيار مطرح مي‌شود و مطالب بسياري در رد يا تاييد او طرح مي‌گردد. كلوپ عمر خيام آمريكا در 1920 از بين رفت ولي در سالهاي اخير مجددا توجه به خيام رو به افزايش گذاشته است.»

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837