بيكاري لاكردار امونش رو بريده بود. ليسانسش رو تازه گز كرده بود. اي يه قرني مي شد. دانشكده رو سه ساله سق زده بود، رشته آش رشته! فوق ليسانس رو رد شده بود، يه بار نه، دوبار! از خيرش گذشته بود. جيباش سولاخ بود، شيكمش قاروقور مي كرد، چشاش هم تابه تا! عوارض مدرك بود يا غربت نشيني پايتخت، هر چي بود آخر برج شام و ناهارش يكي بود، نون بربري و آب يخ!
...
|