انديشيديد : اين دره ، اين دهكده ميان اين كوهستانها ، از آن من، زادگاه من، و سرزمين خيال انگيز من است ، و همه چيز همانطور كه بود ، بي تغيير. آبفشانها هنوز دايره وار مي چرخند و بر روي چمن ها آب مي افشانند. باز همان زادگاه قشنگ قديمي ، همان سادگي و حقيقت.
همچنان كه در امتداد خيابان آلوين گام برمي داشت از اينكه بار ديگر در زادگاهش بود احساس شادي مي كرد ...
|