از آن سو شبانگاه اسفنديار جامه رزم پوشيد و در صندوقها را گشود و براي يلان خسته كباب و مي و خوردني آورد و چون شاد كام شدند آنها را به سه گروه كرد.
دسته اي را در ميان دژ به كارزار فرستاد، دسته ديگر را به دروازه گذاشت و سوم را فرمود تا سر از تن ميهمانان مست ديروز جدا كنند. خود نيز با بيست يار دلاور به بارگاه ارجاسپ آمد و غرشي چون شير كرد. از خروش او ...
|