با چشمان زيباي پر جست و جو همه جا را زير نظر مي گيرند . گاهي سرو صدا و شلوغي شان صداي همسايه ها را در مي آورد اما از تمام حس و حال كودكي اگر فقط همين قيل و قال كردن كودكانه را هم از آنها بگيرند، ديگر چه باقي مي ماند؟!
تقريبا هر روز موقع رفتن به محل كارم آنها را مي بينم كه درون پارك كوچك و جمع و جور جلوي مهد كودك نزديك پارك پخش شده اند يا در گوشه اي نشسته اند و حرفهاي كودكانه رد و بدل مي كنند. اما كمتر آنها را مشغول بازيهايي ميبينم كه بيشتر وقت دوران كودكي هم نسلهاي ما را مي گرفت.
زو، گانيه، رنگ به رنگ، حتي لي لي و هفت سنگ! ما البته مي دانستيم كه اين بازيها را از چه كساني بايد ياد بگيريم. از بچه هاي بزرگتر. اما اغلب كودكان امروزي اين بازيها را بلد نيستند.
شايد مربي ها ترجيح مي دهند كودكان را به حال خود بگذارند و پدر و مادر هم براي عقب نماندن از قافله «مدرنيته» اين بازيها را در شان كودكان خود نمي دانند.
اما بازي كردن توانايي هايي را تقويت مي كند كه براي موفقيت در زندگي مهم است، مانند ريسك كردن، تمركز و برنامه ريزي شيوه كار. بنابراين كودكان حتي در بازيهاي به ظاهر بي اهميت، اغلب درسهاي مهمي مي آموزند.
دكتر فاطمه قاسم زاده، مدرس دانشگاه و روانشناس مي گويد:« بازي براي همه گروههاي سني هم در يادگيري و آموزش آنها نقش دارد و هم در شكل گيري روابط عاطفي و اجتماعي كودكان تاثير مي گذارد، فقط شكل و نوع بازيها و علاقه مندي آنها تغيير مي كند. متاسفانه چه در خانواده و چه بيرون خانواده، جنبه هاي مثبت بازي را كمتر مي بينيم.
خانه ها آپارتماني شده اند و بچه ها در سنين پايين از بازيهاي پر تحرك محرومند كه اين مسئله هم در سلامت جسمي آنها اثر مي گذارد و هم در رشد عاطفي و اجتماعي شان و اختلال رفتاري نظير كم توجهي، ناتواني در يادگيري، اظطراب را به وجود مي آورد. در مدارس هم به دليل كمبود فضا با همين مشكل مواجهيم. ندويدن، راه نرفتن و كم تحركي در مدرسه هم مشكلات ديگري براي دانش آموزان ايجاد مي كند. يك مثال جالب برايتان بزنم. در مركز مشاوره اي كه من همكاري مي كنم ، دانش آموزي در مقطع دوم ابتدايي از طرف مدرسه معرفي شد، كه به نظر معلمان مدرسه داراي اختلالات رفتاري بود. وقتي او را ديدم، معلوم شد كه چون حياط مدرسه اي كه در آن درس مي خواند، به قدري كوچك است كه او به راحتي در ساعتهاي زنگ تفريح نمي توانسته راه برود ، بدود و جست و خيز كند، به همين دليل با سينه خيز از ميان بچه ها عبور مي كرده و از اين طرف حياط به آن طرف حياط مي رفته و معلمها به نظرشان مي آمده اين دانش آموز داراي مشكل رفتاري يا اختلال خاصي است. در حالي كه مشكل اصلي در كبود فضاي مدرسه بوده، من در كل برداشتم اين است كه بچه هاي ما از ثمرات مثبت بازيها بي نصيب شده اند.»
« جاني نيومان» يك لهستاني بود. زماني كه همسالان او در حال بازي با توپ بودند ، او بيشتر وقت خود را صرف رياضيات مي كرد. جاني در 25 سالگي اعجوبه اي در رياضات بود و كتاب معروف او « تئوري بازي و رفتار اقتصادي» پيشگام نوعي نگرش جديد بازي در اقتصاد، سياست و زندگي روزمره شد. جاني در سال 1956 كتاب «رايانه و مغز» را نوشت و كمتر از سه دهه بعد از مرگ جاني ، نسل جديد رايانه ها وارد خانه مردم شد و نوع زندگي و حتي بازيها نيز تغيير پيدا كرد.
اينك بازيهاي رايانه اي جايگزين بازيهاي سنتي شده اند !
|