سالهاي سال كافكا را نويسنده اي مدرنيست مي دانستند ، با تعريف مؤلفه ها و خصلتهاي داستان پست مدرنيستي شمار كثيري از صاحب نظران او را يكي از قوي ترين نويسندگان پست مدرنيست دانسته اند. بياييم نقطه نظر آنان را به صورت جمع بندي تدوين كنيم تا ببينيم چرا چنين عقيده اي دارند :
وقتي يك نويسنده كلاسيك يا مدرن ( فلوبر يا پروست) قصد دارد فردي را در يك محيط معمولي اجتماعي توصيف كند هرگونه تخطي از آنچه عيني و محتمل است ، نابجا و از لحاظ زيباشناسي نامربوط و مغشوش است .
اما اگر نويسنده هم خود را روي سوژه حيات متمركز كند ، ضرورت خلق دنياي محتمل و عيني ، به منزله يك اصل و قاعده به نويسنده تحميل نمي شود . در اين حالت نويسنده اي مثل كافكا مي تواند ابزارهاي اطلاعاتي ، توصيفي و انگيزشي را ناديده بگيرد تا لزومي نبيند كه آنچه را تعريف ميكند ، ظاهري واقعي دهد .
به اين ترتيب ، كافكا مرز بين محتمل و نامحتمل را پشت سر مي گذارد. ( به قول ارسطو: غير ممكن محتمل از ممكن غير محتمل بهتر است ) . كافكا هيچ انگاري جامعه بي خدا ، عقل گرايي افراطي سلطه بوروكراتيسم، كه انسان بي گناه را در تارهاي عنكبوتي خود خفه ميكند، پايان تمام آرمان گرايي ها ، از جمله پايان مفهوم عليت را تصوير مي كند .
كافكا در ساختن اين دنيا ، آن را توصيف نمي كند بلكه آن را تلقين يا تداعي مي كند . تلقين پيام يكي از ويژگي هاي اساسي راهبرد كافكا در نويسندگي است . فقدان تعريف و تصريح ، معما ، تاريكي و رازي كه هر كس در درون آن مي تواند جايي براي خود پيدا كند ، از خصلتهاي آثار اوست .
|