بتازگى خبرى در مورد نصب تنديس هاى فردوسى و ابن سينا در ساختمان يونسكو در پاريس منتشر شد كه در ارزيابى مناسبت و اهميت آن مى توان به نكته اى مهم و قابل توجه اشاره كرد. اين نكته كه چون نام ابوعلى سينا، اين بزرگ فرزانه ايران زمين از ذهن و انديشه بگذرد، بى گمان نخست نبوغ او را در طب مدنظر قرار مى دهيم، پس از آن هر عرصه ديگر از جمله فلسفه، حكمت و الهيات و كدام حيطه انديشه است كه او در آن گام ننهاده و سخنى بديع و حكمت آموز نگفته است؟ با اين حال ، يكى از حيطه هاى انديشه او كه كمتر كسان به آن پى برده اند، شناخت فلسفه وجودى و اهميت خانواده است و آراى فلسفى ابوعلى سينا در اين مقوله چنان جالب، پندآموز و حكيمانه است كه سبب شگفتى مى شود. از اين رو، جا دارد از اين نظرات بنيادى در تبيين و تدوين مقالات مربوط به سلامت خانواده و نقش آن در سلامت و اعتلاى جامعه بهره گرفته شود. نكته اى اساسى كه در نخستين نگاه به چشم مى آيد اين است كه جانمايه گفته ها و يافته هاى شيخ الرئيس در باب خانواده، رهنمودها و احكام روشنگر، تعالى بخش و انسان ساز اسلام است. بنيان هاى پديدآورنده خانواده خود گوياى ارزش معنوى و قداست آن است زيرا قرآن مجيد خانواده را نهادى مقدس و مبتنى بر چند ركن معنوى مى داند كه عبارتند از : آرامش و سكون، عشق و دوستى ، مهربانى و شفقت و هميارى كه انس و الفت نيز در بطن آن است. * عشق ، بنيان خانواده چون نيك بنگريم و بينديشيم، به روشنى درمى يابيم كه عشق نه تنها ركنى از اركان خانواده است ، بلكه در قوام و بقا و تعادل بنيان هاى ديگر نقش بى همتا دارد تا جايى كه شايد بتوان گفت، عشق روح خانواده است يا اين كه خانواده به راستى خانه عشق و آشيان عشق است. انديشمندان در اثبات سخن به آيه «خلق لكم من انفسكم ازواجاً لستكنوا اليها و جعل بينكم مودة و رحمة» (قرآن مجيد ۳۰/۲۱) و نيز «هوالذى خلقكم من نفس واحدة و جعل منها زوجها ليسكُن اليها» (قرآن مجيد /۱۸۹ ۷) استناد مى كنند و معتقدند: اساس روابط اجتماع درون خانواده كه همانا دوستى، تفاهم متقابل و هميارى است، با ملات عشق به هم پيوسته و آميخته است. از اين ديدگاه، اشاره به نفس واحده در آيه كريمه ديگر گوياى اين حقيقت است كه نهاد خانواده ظرف رويش روح و جان، رستگارى و بالندگى زن و مرد تا رسيدن به اوج بالندگى (كمال انسانى) است؛ يعنى، نه مرد به تنهايى كامل است و مى تواند به كمال برسد، نه زن. مگر با همگرايى و بودن و زيستن در محدوده خاص مقررات و دستورالعمل هايى كه نهاد خانواده نام دارد. نهادى كه سرآغاز راه رفتن به سوى كمال است. انسانيت وقتى در عرصه معنويت استقرار مى يابد كه انسان ها با هم باشند و بتوانند به درستى (آن گونه كه خداوند مقرر فرموده است) با هم زندگى كنند. هدف زندگى، فرجام حيات و رستگارى يا گمراهى هر انسان در وجود «انسان هاى ديگر» است. تعامل و همزيستى انسان هاست كه همه مقوله هاى مطرح و قابل فهم در عرصه حيات و زندگى او را معنا مى بخشد. خوبى و بدى، خوشبختى يا بدبختى، آرامش و تلخكامى، فقط در تعامل و اصطكاك روابط انسان ها معنا مى يابد. پس انسان اجتماعى است و غير از زيستن در اجتماع راه چاره اى ندارد.
|