جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  07/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > روانشناسي عمومي

يك وعده نصيحت

گروه: روانشناسي عمومي
نویسنده: محمد مطلق

برخى از والدين بويژه پدران در ساعاتى خاص از شبانه روز براى خانواده مراسم نصيحت مى گيرند. در چنين شرايطى مهمترين دغدغه آنها نگرانى از بى تجربگى ها و خطاهاى فرزندان است. آنها مدام تجربه هاى تكرارى خود را با لحنى غم انگيز و اندوه بار كه نشان از ناكامى ها و تلخى ها در روزگاران گذشته است، براى بچه ها بازگو مى كنند و در پايان اين جلسه غمبار از كودكان خود مى خواهند حالا كه شرايط نصفه- نيمه يا ايده آلى برايشان فراهم شده به فكر پيشرفت باشند، درس بخوانند و از رفقاى ناباب پرهيز كنند.

البته گاه به رخ كشيدن موفقيت هاى مشروع و نامشروع ديگران هم چاشنى بحث مى شود. بچه هاى متواضع سرشان را پائين مى اندازند و چشم به گل هاى قالى مى دوزند تا كه حرف هاى پدر تمام شود. جمله هايى كه تنها ارتباط منطقى شان هورت هورت جرعه هاى چاى است.

*نصيحت در ادبيات

واژه نصيحت را خيرخواهى خالصانه معنا كرده اند. در اين مورد نوشته اند: نصيحت به معناى خالص است چنانچه عسل ناب را عسل ناصح مى گويند يا «نصحت الجلد» به معناى رفو و قابل استفاده كردن لباس است. نكته اى كه از هر دو معناى لغوى ياد شده استفاده مى شود، اين است كه نصيحت و خيرخواهى خالصانه با انگيزه اصلاح و ساماندهى انجام مى پذيرد و ناصح شخص خيرخواهى است كه با انگيزه خيرخواهى براى اصلاح امور تلاش مى كند.

نصيحت در ادبيات جايگاه ويژه اى دارد چنانچه بخش اعظمى از ادبيات كلاسيك جهان بويژه ادبيات ايران را «ادبيات پندآموز» و نصيحت گرا مى خوانند يعنى كاربرد دقيق اصطلاح نزد منتقدان ادبى نيز همين است. بنابراين خود اين بخش را هم مى توان به دو قسمت مجزا تقسيم بندى كرد؛ اول نصيحت در ادبيات و دوم ادبيات نصيحت گرا.

افلاطون به عنوان شاخص ترين فيلسوف كسى است كه تمامى ادبيات را در خدمت آموزش و نصيحت تعريف مى كند و اصلاً جايگاه ديگرى جز آن براى ادبيات و هنر قائل نيست، اما اديبانى كه با اين نگاه شروع به نصيحت كردن ديگران كرده اند، اغلب در نوشته هاى خود دچار تناقض گويى هايى نيز شده اند. به عنوان مثال سعدى شيرازى در دو شعر مجزا، دو رويكرد متناقض را نسبت به اين مسئله از خود نشان مى دهد. در جايى مى گويد:

بگفتا من گلى ناچيز بودم‎
وليكن مدتى با گل نشستم ‎

كمال همنشين در من اثر كرد
وگرنه من همان خاكم كه هستم


نصيحت، پند و اندرز كه مهمترين شاخصه اثرگذارى در تربيت است، در اين بيت به صورت هم نشينى جلوه مى كند اما سعدى در جاى ديگرى مى فرمايد:

اصل بد نيكو نگردد چون كه بنيادش بد است‎
تربيت نااهل را چون گردكان برگنبد است

و اين بيت كه باز رشته بيت قبل را پنبه مى كند:

پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد‎
سگ اصحاب كهف روزى چند پى نيكان گرفت و آدم شد


*نصيحت در خانه

پديده نصيحت درخانه، بيش از ساير بخش هاى اجتماع رواج دارد و شايد دليل آن را هم بتوان در صميميت اعضاى خانواده با هم جست وجو كرد و اين كه همه دلسوز يكديگرند و دوست دارند هر لحظه موقعيت خود را ارتقا دهند، چرا كه سرنوشت همه آنها به هم پيوسته است؛ چنانچه براى خانواده در كل مى توان يك شخصيت قائل شد. اما در اين ميان كارشناسان نسبت به افراط در نصيحت هشدار مى دهند. آنها اعتقاد دارند پافشارى در پند و اندرز دادن مى تواند رابطه ها را تيره كند و احساس طغيان را در جوانتر ها برانگيزاند.

كارشناسان علوم تربيتى همواره شرايط زمانى و مكانى نصيحت را مورد تأكيد قرار داده اند. آنان در مصاحبه ها و مقالات پرشمار خود والدين را از پديد آوردن سرخوردگى در فرزندان برحذر داشته اند. پرهيز از چنين فرايندى تنها در شرايطى حاصل مى شود كه درك درست و متقابلى از شرايط روحى فرزندان وجود داشته باشد. همچنين روان شناسان خانواده، انعطاف پذيرى پدران و مادران را متذكر مى شوند. اين گروه عقيده دارند اگر والدين دريابند كه با نرمخويى مى توان نتيجه بهترى گرفت، از بروز اكثر مشكلات روحى فرزندان جلوگيرى مى شود.

اين در حالى است كه برخى از والدين بويژه پدران در ساعاتى خاص از شبانه روز براى خانواده مراسم نصيحت دارند. رضا نعيمى شهروند تهرانى در اين باره مى گويد: «البته الان مردم همه درگير كار و انواع و اقسام مشغله ها هستند و ديگر وقتى براى نصيحت كردن باقى نمى ماند، اما پيش از اين در بسيارى از خانواده ها رسم بودكه پدر معمولاً پس از غذا طورى كه همه اعضا حاضر باشند، شروع به نصيحت كردن مى كرد، خود من به ياد دارم كه معمولاً پدرم اين كار را مى كرد و تمام حرفش هم اين بود كه درس بخوانيد و نگذاريد زحماتى كه براى شما مى كشم، به هدر برود.»

در چنين شرايطى دو انگيزه بسيار مهم باعث نصيحت كردن مى شود؛ يك انگيزه نگرانى به واسطه دغدغه اى كه در منزل پيش آمده است كه معمولاً در چنين موقعيتى فرزندان سر به زير انداخته و از خداوند مى خواهند كه هر چه زودتر صحبت هاى پدر تمام شود تا اجازه گريز از آن وضعيت تلخ را پيدا كنند و دوم انگيزه شادمانى به دليل موفقيتى كه شامل حال فرزندان شده است. در اين وضعيت معمولاً بچه ها بلافاصله پس از حرف هاى پدر دنبال سخن او را گرفته و به او اطمينان مى دهند كه خيالش راحت باشد، اما باز دوست دارند به جاى نصيحت، تعريف و تمجيد بشنوند.

نعيمى شهروند تهرانى در اين باره عنوان مى كند: «همانطور كه عرض كردم، الان سبك زندگى ها بويژه در تهران به گونه اى است كه وقتى براى والدين باقى نمى ماند كه بنشينند و مراسم نصيحت بگيرند، اما مصيبت اينجاست كه در همان فرصتى هم كه به دست مى آيد، دست به چنين كارى مى زنند، آن وقت به اعتقاد من فرصتى هم براى جبران كردن نيست و رابطه ها در بالاترين حد خود مخدوش مى شود.

شاعر چه زيبا گفته است: هر سخن جايى و هر نكته مكانى دارد . ما اگر جايگاه درست و ميزان دقيق نصيحت و انواع آن را بلد نباشيم، چه بسا كه به جاى گرفتن يك نتيجه مطلوب، زحمت هم بيافرينيم.»

كارشناسان علوم تربيتى مى گويند نصيحت صرفاً نصيحت كلامى نيست، گاه لازم است بزرگتر ها سكوت كنند تا كوچكتر ها در خود فرو بروند و خود به نتيجه برسند، بنابراين نصيحت، لزوماً به معناى حرافى و از حد گذراندن سخن نيست، به علاوه عمل شخص و نوع برخورد او مى تواند تأثيرگذارتر از حرف زدن باشد.

يكى از مهمترين شرايط نصيحت، مقبوليت ناصح و نيز عمل كردن خود او به محتواى نصيحت است. به قول معروف رطب خورده نمى تواند منع رطب كند. وقتى والدين بچه هايشان را نصيحت مى كنند كه مثلاً با رفيق ناباب نگردد يا دو دستى به كلاه خودت بچسب، آيا خود جزو عمل كنندگان به اين عبارات نغز هستند يا خير و اما نكته ديگرى كه راجع به نصيحت در خانواده ها مى توان مطرح كرد، مقايسه فرزندان با ديگران در قالب اندرز است كه نتيجه مخربى دارد.

«بيچاره! پسر حسن آقا را نگاه كن، فكر مى كنى الكى دكتر شده، شب تا صبح پاهايش را تا زانو داخل آب سرد مى گذاشت كه خوابش نبرد و درس بخواند، همين حسن آقاى. . . آن وقت هم كه قربانش بروم نان براى خوردن پيدا نمى شد، بچه ها چه مى فهميدند دوچرخه چند تا چرخ دارد عيد به عيد يك بار برنج و رشته مى خوردند كه مثلاً جشن گرفته اند. هى هى! الان صبح كله سحر تا بوق. . . مى زنيم بيرون و هزار جور حرف ناحساب مى شنويم كه آقازاده ها درس بخوانند. درس كيلويى چند من است فردا، پس فردا كه گرگ پير شديم و خرگوش ها به ريشمان خنديدند، مى گويند بفرما خانه سالمندان. اى خاك بر سر ما كه تا بچه بوديم پدر ومادر توى سرمان زد، حالا هم كه پدر و مادر شده ايم بچه ها مى زنند توى سرمان.»

آيا به نظر شما در خلال اين عبارات هيچ نشانه اى از نصيحت وجود دارد اگرچه با قاطعيت مى توان گفت، اين جملات كه معمولاً همه ما با آن آشناييم نصيحت نيستند، اما از نظر ادبيات شفاهى ارزش ويژه اى دارند. به اين معنى كه والدين با قرار گرفتن در چنين وضعيتى ذهنيت سيالى پيدا مى كنند و تمام داشته ها و اندوخته هاى خود را از انواع و اقسام ضرب المثل ها، حكايات، اشعار و جملات نغز حكيمانه به رخ مى كشند. راست گفته اند كه ادبيات و هنر در موقعيت هاى بحرانى و اوضاع نامساعد، فرصت شكوفايى پيدا مى كند!

*نصيحت يا تخريب شخصيت

مطمئناً عبارتى زيباتر از فرموده حضرت على(ع) نخواهيد يافت كه فرمود: نصيحت و خيرخواهى به صورت علنى، عيب جويى و سرزنش كردن است. اين فرموده، هم در محيط خانواده و هم در اجتماع قابل بررسى است، بويژه زمانى كه رابطه مردم و مسئولان را در نظر داشته باشيم. امام حسن عسكرى (ع) نيز در اين باره مى فرمايد: كسى كه برادرش را پنهانى موعظه كند، به او ارج نهاده و كسى كه آشكارا اندرز دهد، او را تحقير كرده است.

پس يكى از شرايط نصيحت در منابع دينى و تربيتى، آبرودارى به شكل پنهان ماندن نصيحت است، درحالى كه برخى دوست دارند براى به رخ كشيدن ميزان فهم و شعور خود، ديگران را آشكارا نصيحت كنند و اين اتفاق در چارچوب خانواده به مراتب فاجعه آفرين تر است. يك كارشناس تربيتى در اين باره مى گويد: قاعدتاً ما وقتى تصميم مى گيريم يكى را نصيحت كنيم، به اين معناست كه تجربه هاى خود را در اختيار او مى گذاريم تا اگر خواست از آنها براى ارتقاى شخصيت، رفتار و منش خود استفاده كند، اما اين لزوماً بدان معنا نيست كه تجربه هاى ما حتماً به درد او خواهد خورد و او هم مجبور است از آنها استفاده كند. پس اگر نگاه ما اين باشد كه طرف مقابل هم داراى شعور است آنقدر بر نصيحت خود اصرار نمى كنيم. به قول معروف من آنچه شرط بلاغ است با تو مى گويم تو خواه از سخنم پند گير، خواه ملال.

حتى اگر نصيحت شونده فرزند خودمان باشد، ما كه قرار نيست او را يك سنگ فاقد شعور تصور كنيم و به هر زبان بخواهيم متقاعدش كنيم. علاوه بر گفتن، روش هاى ديگرى هم براى تصحيح رفتار ها وجود دارد كه بهترين آنها عمل خود ماست و موضوعى كه اينجا پيش مى آيد مخفى كردن نصيحت است كه باز در راستاى ذى شعور دانستن افراد مى توانيم چنين رويكردى پيش بگيريم.

اين كارشناس اعتقاد دارد اگر ما ديگران را داراى احساس، تفكر، شخصيت و هوشمندى بدانيم، آشكارا و بى پرده در حضور ديگران به نصيحت كردن و اندرز دادن شان نمى پردازيم.

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837