غروب يك روز سرد زمستان است، از ترس سرما جرأت نمى كنى پايت را بيرون از خانه بگذارى؛ دلت براى بى خانمان ها مى سوزد؛ خدا مى داند شب را چگونه به صبح مى رسانند. نگاهم بر روى دختربچه اى مى چرخد كه در گوشه اى از پارك نشسته و دستان كوچكش التماس كنان به سمت دختران و پسران جوان دراز مى شود. در اين حال و هوا هستم كه آنطرف تر در گوشه اى از پارك كه خلوت تر است، دختر جوانى را مى بينم كه روى نيمكت نشسته است و سيگارى در ميان انگشتانش خودنمايى مى كند. نمى دانم در اين سرما چگونه با اين آرامش سيگار مى كشد! ديگر طاقت سرما را ندارم. در حالى كه فكر آن دختر يك لحظه ذهنم را رها نمى كند، آرام آرام پارك را ترك مى كنم. مطمئناً شما هم تابه حال شاهد چنين صحنه هايى بوده ايد؛ صحنه هايى كه هشدار مى دهند سهم زنان در آسيب هايى كه تا به حال در فرهنگ ما مردانه تلقى مى شدند، بيشتر شده است: سيگار، اعتياد، فقر و حتى ارتكاب به جرم و جنايت، به دليل فشارهاى روانى و اجتماعى، از جمله مواردى است كه در سال هاى اخير گريبان زنان بسيارى را در جامعه ما گرفته است. سهم زنان در مشكلات و مسائل اجتماعى متناسب با تغيير رفتار و نگرش جامعه ايران در حوزه اجتماعى باعث زنانه شدن برخى رفتارها شده است. ما امروز با روند رو به رشد آسيب هاى مربوط به زنان روبرو هستيم، در عصرى كه برابرى بين دو جنس زن و مرد بحث داغ بيشتر جوامع رو به رشد است تعجب برانگيز نيست، اگرنه تنها شاهد برابرى آسيب هاى اجتماعى بين اين دو گروه بلكه در بعضى موارد متأسفانه شاهد افزايش سهم زنان در مشكلات و مسائل اجتماعى زنان باشيم. زنانه شدن آسيب هاى اجتماعى يعنى چه؟ منظور ما از اين عبارت اين است كه سهم زنان در آسيب هاى اجتماعى در حال افزايش است و چنانچه براى اين قضيه فكرى نكنيم ممكن است زنان به نسبت مردان در معرض آسيب هاى بيشترى قرار بگيرند. امروزه كسب معاش و تأمين احتياجات روزمرگى و تلاش براى زنده بودن در نظر افراد در اولويت قرار دارد و اگر تأمين اين امر براى آنها ممكن نباشد، بديهى است به راه هاى ديگرى فكر كنند؛ زنان هم به عنوان قشرى كه نيمى از جامعه و چه بسا بيشتر آن را تشكيل مى دهند، از اين قاعده مستثنى نيستند. تأمين معاش؛ دغدغه اصلى زنان سرپرست خانوار هنگامى كه از خانواده سخن به ميان مى آيد، عموماً قالبى متشكل از يك زن و شوهر، همراه با يك يا چند فرزند در ذهن مجسم مى شود، اما برخى خانواده ها از اين اصل مستثنى هستند؛ در اين خانواده ها ما در نقش دو نفر را ايفا كرده، علاوه بر انجام وظيفه اصلى خود كه مادرى كردن و تربيت فرزندان است، نقش مرد و نان آور خانواده را نيز بر عهده گرفته و عملاً مسؤوليت مضاعفى را متحمل شده است. زن پرورش دهنده نسل بشر و سرچشمه عاطفى خانواده و مرد منشأ اقتدار و نان آور خانواده است. حال اگر عوامل مختلفى مانند طلاق، سوانح، مرگ، بيمارى و عدم كفايت مرد در اداره زندگى فرمول طبيعى هر خانواده اى را به هم بريزد وظيفه ديگرى هم بر دوش زن خانواده گذاشته مى شود و آن سرپرستى و اداره معيشتى خانواده است. زنان بى سرپرست از همان لحظه اى كه مرد خود را از دست مى دهند، روابط اجتماعى شان دچار اختلال مى شود و مشكلات روحى و روانى عديده اى گريبانشان را مى گيرد. اين زنان هم دغدغه تأمين معاش را دارند و هم احساس مى كنند چون پناهگاه مطمئن و قابل اتكايى ندارند، دچار آشفتگى روحى مى شوند و اين شرايط در صورت داشتن فرزند، به مراتب دشوارتر مى شود. تقريباً ۹ درصد خانواده هاى كشور را زنان سرپرستى مى كنند كه شامل زنان مطلقه، بيوه، بيكار، معتاد، زندانى و زنان مهاجر، زنان ازدواج نكرده وز نان داراى شوهران مجهول المكان مى شود. بنا به گفته مسؤولان يك ميليون و ۱۰۰ هزار خانواده زن سرپرست در كشور وجود دارد كه درصد كمى از آنها تحت پوشش نهادهاى حمايتى از جمله بهزيستى و كميته امداد قرار دارند، براى نمونه بهزيستى به عنوان يكى از اين نهادها تنها ۱۱۰ هزار خانواده زن سرپرست را مورد حمايت خود قرار داده كه جاى تأمل و تدبر دارد.
|