روزگاري پادشاه ثروتمندي بود كه چهار همسر داشت،. او همسر چهارم خود را بسيار دوست مي داشت و او را با گرانبهاترين جامه ها مي آراست و با لذيذترين غذاها از او پذيرائي مي كرد، اين همسر از هر چيزي بهترين را داشت... پادشاه همچنين همسر سوم خود را نيز بسيار دوست مي داشت و او را كنار خود قرار مي داد، اما هميشه از اين بيم داشت كه مبادا اين همسر او را به خاطر ديگري ترك نماند. پادشاه به زن دوم هم علاقه داشت او محرم اسرار شاه بود و هميشه با پادشاه مهربان و صبور و شكيبا بود. هرگاه پادشاه با مشكلي روبرو مي شد به او توسل مي جست تا آنرا مرتفع نمايد. همسر اول پادشاه شريك بسيار وفاداري بود و در حفظ و نگهداري تاج و تخت شاه بسيار مشاركت مي نمود، اما پادشاه اين همسر را دوست نمي داشت و به سختي به او توجه مي كرد، ولي برعكس اين همسر شاه را عميقا دوست داشت.
|