جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  14/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > نقد و ادبيات

خانه عروسك
گروه: نقد و ادبيات
نویسنده: هنريك ايبسن
منبع: مهرگان مهرداد

اين نمايشنامه در 1879 توسط هنريك ايبسن نوشته شده است و يكي از مشهورترين آثار نويسنده مذكور مي باشد.

در كريستيانيا و در مدت سه روز از ايام هفته ميلاد مسيح، اتفاق مي افتد. توروالد هلمر كه حقوقداني خودبين ولي با وجدان است، به تازگي در بانك ترفيع رتبه پيدا كرده و همسرش نورا كه زني زيبا، مو بور و ظاهراً نادان و بوالهوس است، احساس مي كند كه آنها مي توانند در جشن كريسمس قدري ولخرجي كنند، هلمر كه با نورا همچون بچه اي رفتار مي كند و او را «جوجه كاكلي» مي نامد، وي را آگاه مي سازد كه بيشتر مواظب باشد، چون هميشه پول از پنجه هاي او سهواً خرج مي شود، ولي نورا مداماً تقاضاي پول بيشتري مي كند.

خانم ليندن يكي از دوستان بيوه و پير نورا به او مي گويد كه خبر ترفيع شوهرش را شنيده و از نورا مي خواهد كه كاري در بانك شوهرش براي وي پيدا كند. نورا با غرور به دوستش مي گويد كه او هم پول زيادي به دست آورده است.

هلمر در نخستين سال ازدواجش بسيار مريض و عليل بود و براي نجات زندگيش بايد مسافرتي به ايتاليا مي كرد. نورا پول لازم را قرض كرد ولي به هلمر گفت كه ارث كمي از پدرش به ارث برده است. او ترتيبي داده تا نزول پول را از بابت كرايه لباس هايش و گاهي با يافتن كارهاي پنهاني از شوهرش بپردازد. ولي حالا قرض تقريباً ادا شده است. هلمر موافقت مي كند كه كار شخصي به نام نيلز كروگستاد را كه حقوقدان مرموزي است و محكوم به جعل اسناد شده، به خانم ليندن دوست نورا تفويض نمايد.

ولي كروگستاد همان مردي است كه نورا از او پول قرض كرده بود و او نورا را تهديد مي كند كه اگر كارش را از دست بدهد موضوع قرض را براي شوهرش فاش خواهد نمود. او همچنين متوجه مي شود پدر نورا كه قرار بود پاي سند قرض را امضاء كند، در آن زمان مرده بوده است.

نورا سرانجام تصديق مي كند كه امضاي پدرش را جعل كرده و سعي مي نمايد شوهرش را متقاعد نمايد كه كروگستاد را كه سعي مي كند اعتبار خود را در اجتماع به دست آورد، در شغل خود نگه دارد. ولي هلمر مي گويد كه كروگستاد يك كلاش جاعل است و در تعويض او اصرار مي ورزد.

خانم ليندن كه از دوستان قديمي كروگستاد محسوب مي شود قول مي دهد كه از طرف نورا از او خواهش و تمنا كند ولي ناگهان درمي يابد كه او از شهر بيرون رفته است. در همين ضمن كروگستاد نامه اي به هلمر نوشته و تمام جريان را تعريف مي كند و به اين ترتيب نورا كاملاً مأيوس مي شود. او نامه را در جعبه نامه ها مي يابد، اما نمي تواند به نحوي آن را از بين ببرد چون كليد جعبه پيش شوهر است. او هر كاري كه ممكن است مي كند تا مانع از خواندن آن نامه توسط شوهرش شود.

آنها به يك مجلس بالماسكه در آپارتمان بالايي مي روند. در اين جشن يكي از دوستانشان، دكتر رانك نيز با آنهاست. دكتر مي داند كه درحال مرگ مي باشد و لذا نوميدانه سوداي عشق نورا را در سر مي پروراند. نورا لباسي ايتاليايي مي پوشد و تارانتلا مي رقصد و سعي دارد صورت ظاهر را حفظ كند و حتي المقدور ناراحتي اش هويدا نگردد.

در يك حالت يأس و نوميدي او تصميم مي گيرد كه اگر شوهرش نامه را بيابد، خودكشي كند. وقتي هلمر نامه را مي خواهد. او را به جرمي بزرگ متهم مي كند، جرمي كه هلمر را از ميان خواهد برد. هلمر به نورا مي گويد كه لايق معاشرت فرزندانشان نيست.

درست كاري هلمر خيلي بيش از انتظار و پيش بيني نورا است. كروگستاد سند وعده دار را پس مي فرستد و هلمر با خوشحالي فرياد مي زند كه نجات يافته است. ولي ضربه عميقي بر روح نورا وارد شده است و درحقيقت بيش از آن نمي تواند در خانه شوهرش بماند و سرانجام در يك صحنه دراماتيك هلمر را ترك مي كند تا خودش به تنهايي زندگي جديدي را آغاز نموده، بيش از آنكه متلون مزاج باشد به مسائل زندگي بيانديشد.

او اميد كوچكي به هلمر مي دهد كه اگر معجزه اي رخ دهد، شايد آنان دوباره زندگي را با هم از نو شروع كنند.

"هنريك ايبسن"، شاعر ، درام نويس و نمايش‌‏نامه نويس (1906- 1828 ) در اسكين , مركز ايالت تلمارك نروژ زاده شد، سال 1836 پدرش كه تا پيش از آن بازرگان موفقي بود، ورشكسته شد و خانواده‌‏اش غرق در تهيدستي شدند.

"ايبسن" از سال 1844 تا 1850 به منظور تحصيل پزشكي نزد داروسازي در گريشاد كارآموز شد و به قصد آمادگي براي امتحانات دانشگاه به آموختن لاتين پرداخت. اين امر او را به مطالعه آثار سالوست كشاند و نخستين نمايشنامه‌‏اش، "كايتلين" (1848 تا 1849) ناشي از دلبستگي‌‏اش به شخصيت "كايتلين" بود .

"ايبسن"، سال 1850 به اسلو رفت و همچنان به سرودن شعر و نمايشنامه‌‏نويسي ادامه داد، در پاييز سال 1851 به عنوان كمك كارگردان و نمايش‌‏نامه نويس تئاتر ملي برگن برگزيده شد، مدت 6 سال اين سمت را عهده‌‏دار بود و سال 1857 به اسلو بازگشت و مدير تئاتر نورسكه نروژ شد، سال بعد با " سوزانا تورنس" ازدواج كرد و اين زن، بزرگترين ياور و الهام بخش او شد .

تئاتر نورسكه ،سال 1862 به سبب دشواري‌‏هاي مالي بسته شد و "ايبسن" در تئاتر كريستيانا سمتي موقتي پيدا كرد . در اين احوال به پشتوانه كمكي مالي كه به وي داده شده بود به مطالعه فرهنگ عامه نروژ پرداخت و پس از چندي فرصتي براي مسير و سفر پيدا كرد و عازم رم پاريس شد و به مدت 4 سال در ايتاليا ماند و نمايشنانه‌‏هاي منظم "براند" ( 1866) و "پيرگينت"( 1867 ) را نوشت كه مايه شهرت او در كشورش شدند. "ايبسن" از سال 1868 تا 1876 را در سدن و از 1876 تا 1891 را در مونيخ گذراند, از اين مدت تنها سال هاي 1880 تا 1885 را در رم به سر برد. او، سال 1891 به اسلو بازگشت و باقي عمر را در اين شهر ماندگار شد. او در 21 ماه مه سال 1906 در سن 79 سالگي در اسلو پايتخت نروژ از دنيا رفت .

"ايبسن" مبتكري بزرگ بود و نوع تازه‌‏اي از درام را آفريد كه نه تنها از نظر موضوع و مضمون، بلكه از نظر شيوه پرداخت هم با نمايشنامه‌‏هاي سنتي تفاوت داشت. در نگاه نخست، بيشتر آثار او انتقادي و اجتماعي است. او بيشتر به طرح مسائل فردي يا اجتماعي دلبستگي دارد تا گشودن گره مشكلات. او به تشخيص بيماري‌‏هاي جامعه نو خشنود بود، اما براي درمان هيچ دارويي تجويز نمي‌‏كرد. در نظر او كافي است كه ناسازگاري هاي موجود و ناتواني و نارسايي, آرمان‌‏ هاي ديرينه و تقريبا فرسوده , مذهبي, سياسي و اجتماعي را كه عموما به آنها اعتراف نكرده‌‏ايم به كمك يك رشته تصاوير تكان دهنده از زندگي‌‏ نشان دهيم .

از آثار "ايبسن" مي‌‏توان به دشمن مردم، خانه عروسك، مرغابي وحشي، سايه‌‏ها ، اشباح ، مدعيان تاج و تخت ، خرخيات, جراند, ريشه‌‏هاي اجتماعي, خانم دريا, پيرگنيت , وقتي ما مردگان برمي‌‏خيزيم , رستاخيز مردگان ، كاتي لينا، استادان معماري, خانه تئبوسك ، دشمن ملت , كمدي عشق, براند, اركان اجتماع , زن دريايي, دكتر استوكمان , هداگابلر, استاد معمار , ايوانف كوچولو, وايكينگ‌‏ها در هيل , جنگجويان , بانو اينگرتيل , اوستراد , جنگجويان در هلگلندر , جشن در سولهرگ , پرگونت, پيمان جواني, اركان عشق, سولنس استاد معمار و هنگامي كه با چشمان باز مي‌‏ميريم، اشاره كرد.

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837