هوگو، ويكتور ماري شاعر، رماننويس و نمايشنامهنويس فرانسوي (1802-1885) ويكتور هوگو در شهر بزانسون Besancon از پدري جمهوريخواه و مادري طرفدار سرسخت سلطنت زاده شد و بعدها از سوء تفاهمات و اختلاف پدر و مادر رنج بسيار برد، كودكي وجواني را با برادران خود نزد مادر و در خانهاي در پاريس گذراند كه خاطرات باغچه بزرگش كه هنوز حالت طبيعي و وحشي را حفظ كرده بود، در اشعار مشهورش ديده ميشود. در 1811 مادر با سه پسرش به مادريد سفر كرد تا از شوهر كه به مقام ژنرالي ارتش امپراتوري ارتقا يافته بود، ديدن كند. آنان تا 1813 در اسپانيا ماندند و در اين سفر ذوق و قريحه ويكتور درباره رنگهاي محلي و نقشهاي اسپانيايي و خصوصيتهاي اين سرزمين بيدار گشت، اما ادراك او از عالم طبيعت كه در تخيلاتش جاي مهمي اشغال كرده بود، در پاريس رشد كرد و استعدادش بسيار زود در اين شهر ظاهر گشت.
در 1816 و در چهارده سالگي در يادداشتش نوشته است: «ميخواهم شاتوبريان باشم يا هيچ.» هوگو پس از آن با عشق شديد و اسلوب معين به نويسندگي، شاعري، رماننويسي و نقد هنري پرداخت. وي كه از قريحه شاعري برخوردار بود، به اين نكته پي برد كه شعر حرفهاي است كه بايد ابتدا فنون آن را فراگرفت. پس در عين جواني، با تمرينهاي مداوم به آموختن علم عروض و فن معاني و بيان روي آورد. در هفده سالگي با برادرانش مجله كنسرواتور ليترر Conservateur litteraire را تأسيس كرد كه تا ماه مارس 1821 دوام يافت. در اين مجله مقالههاي فراوان انتقادي با قضاوتي ساده و قابل توجه و سبكي متين انتشار داد و اولين شكل رمان خود را كه در 1818 به نام "بوگ ژارگال" Bug-Jargal نوشته بود، در آن منتشر كرد، داستاني از انقلاب سياهان كه وي را از نظر ادبي نويسندهاي پيشرفته معرفي ميكرد. اين رمان به صورت كامل شده در 1826 انتشار يافت. هوگو در 1820 به سبب سرودن "اود درباره مرگ دوك دوبري" Ode sur la mort du duc du Berry از طرف لويي هيجدهم، شاه فرانسه، عطيهاي دريافت كرد. در 1821 مادر را از دست داد و پدرش كمي بعد ازدواج كرد. سال 1822 آغاز حقيقي زندگي خانوادگي و زندگي ادبي هوگو است.
در هشتم ژوئن و در بيست سالگي اولين ديوان را به نام "اودها و اشعار گوناگون" Odes et Poesies diverses انتشار داد كه موفقيت بسيار به دست آورد و در اكتبر همان سال با دوست دوره كودكي، "آدل فوشه" Adele Foucher كه به سبب تهيدستي نويسنده و اختلاف خانوادگي، مدتها خواستگاريش بلاجواب مانده بود، ازدواج كرد. پس از آن رمان "آن ديسلند" Hand’ Islande را در 1823 منتشر كرد كه از نظر قالب و مبنا بيش از آثار گذشتهاش جنبه رمانتيك داشت. در 1824 "اودهاي جديد" Nouvelles Odes انتشار يافت و چهارمين چاپ از اشعار او در سالهاي 1825-1828 در سه جلد به عمل آمد كه سومين جلد به نام "اودها و بالادها" Odes et Ballades شامل اشعار جديد و متنوع بود. اين ديوانها هوگو را در نظر نسل جديد ادبي استاد انكارناپذير سبك تازه شعر معرفي كرد. در ديباچهاي كه هوگو به چاپهاي متوالي اودها مينوشت و در آن جنبه زيباييشناسي را به صورتي گسترده مورد تفسير قرار ميداد، از تحولي در هنر شاعري و نويسندگي خبر ميداد. نمايشنامه "كرامول" Cromwell (1827) با ديباچه مهمي منتشر شد. ديباچه، خود اعلاميهاي بود درباره نهضت رمانتيسم كه هوگو در آن تراژدي كلاسيك را به علت محدوديت فكر و بيان مورد انتقاد قرار داده و مرامنامه رمانتيسم را به وسيله آن عرضه كرده بود.
از اينجا هوگو پيشرو مكتب رمانتيسم معرفي شد. در اين سالها فرزندانش به دنيا آمدند و پدرش درگذشت. هوگو با ديوان "شرقيات" Orientales (1829) به سبب استادي و روشني غيرقابل قياس، ذوق و شيفتگي به شرق را در معاصران پديد آورد و در ديباچه آن به تخيل محض در شعر حق برتري داد و اعلام كرد كه او خود خواسته است اثري با جنبه هنري محض خلق كند. قدرت توصيف مناظر خيالانگيز، روشني رنگهاي محلي، خاصه مهارت در علم بديع به اشعار ادراكي متفاوت با گذشته داده و بر اثر الهام گرفتن از روشني و درخشندگي شرق رنگ تازه يافته بود. با همت هوگو، "لامارتين" و "وينيي" موفقيت رمانتيسم در قلمرو شعر غنايي، تثبيت گشت، اما هنوز سنت كلاسيك در قلمرو تئاتر خدشهناپذير به نظر ميآمد. رمان "آخرين روز يك محكوم" Dernier Jour d’un Condamne در همين سال كه اعلاميهاي انساني بود درباره حذف شكنجه اعدام، بر افتخارهاي هوگو افزود.
از آن پس خانه شاعر در كوچه نوتردام دشان Notre-Dame-des-Champs مركز تجمع دوستداران ادب شد و مكتب رمانتيسم در آن ظهور كرد. در قلمرو تئاتر، هوگو هنوز به شهرتي دست نيافته بود. نمايشنامه كرامول هنوز براي بازي مناسب نبود و در 1829 نمايش "ماريون دلورم" Marion Delorme از طرف اداره سانسور قدغن شد. در فوريه 1830 "ارناني" Hernani در كمدي فرانسز Comedie-Francaise با اقبال عمومي بر صحنه آمد و افتخار هوگو مسلم و پيروزي رمانتيك بر كلاسيك قطعي شد. در همين سال دختر هوگو آدل Adele به دنيا آمد. سالهاي 1830 تا 1843 دوران پرثمر قريحه و ذوق هوگو در همه نوع اثر ادبي به شمار ميآيد. در قلمرو رماننويسي، اولين رمان بزرگ او "نوتردام دو پاري" يا "گوژپشت نتردام" Notre-Dame de Paris در 1831 عرضه گشت، رماني كه رستاخيز درخشان قرون وسطا و در عين حال داستان غمانگيز سرنوشت بشر بود.
در قلمرو شعر چهار ديوان به اين ترتيب انتشار داد: "برگهاي پاييز" Les Feuilles d’Automne (1831)، "سرودهاي سپيده دم" Les Chants du Crepuscule (1835)، "نداهاي دروني" Les Voix interieures (1837) و "پرتوها و سايهها" Les Rayons et les Ombres (1840). هوگو در اين ديوانها از احساسهاي دروني، تفكرات وهيجانهاي شخصي و انديشههايش درباره تأثير شاعر و سرنوشت بشر، تجسم و توصيف طبيعتي كه خود تماشاگر آن بوده و عشق "ژوليت دروئه" Juliette Drouet كه با وجود كار شديد و مداوم ادبي و سياسي تا دم مرگ ادامه داشته و مانند آن سخن گفته است و بيان كلاسيك را با تخيلات رمانتيسم پيوند كرده كه گاه با فصاحت فراوان نمودار شده و گاه با سادگي كامل. در قلمرو تئاتر هوگو با نمايشنامه منظوم "شاه تفريح ميكند" Le Roi s’ amuse (1832)، در پي اقبال عامه مردم بود و سه نمايشنامه منثور منتشر كرد از اين قرار:
"كوكرس بورژيا" Lucrece Borgia (1833)، "ماري تودور" Marie Tudor (1833)، "آنژلو، ستمگر پادوا" Angelo, tyran de Padoue (1835) و پس از آن نمايشنامه منظوم "روي بلاس" Ruy Blas (1838) كه در درجهاي عاليتر قرار داشت و به موقعيت سياسي و اخلاقي هوگو بستگي مييافت و كينه او را به "سنت بوو" Sainte Beuve، منتقد نامدار كه از لحاظ سياسي و خانوادگي رقيب او به شمار ميآمد، آشكار كرد، زيرا در اين سالها مادام هوگو معشوقه سنت بوو شده بود! روي بلاس و ارناني هردو از شاهكارهاي نمايشي هوگو به شمار آمد. پس از سه بار شكست، هوگو در 1841 به عضويت آكادمي فرانسه درآمد و پس از رمان آخرين روز يك محكوم (1832) به فكر رمان تازهاي افتاد درباره زندگي تيرهبختان كه در آن بيعدالتي و قساوت قانون را درباره مقصران و داوري به سود پول و سرمايهداري را عرضه كند. در 1834 مدارك لازم را در اينباره فراهم آورد، اما انقلاب او را از نوشتن باز داشت و اتمام كتاب كه نام "بينوايان" گرفت به تعويق افتاد. اين دوره پرثمر و طولاني در آثار هوگو كه وي را به درجه اول در شهرت و افتخار رساند، به شكستي ادبي و بدبختيي خانوادگي منجر شد.
|
|