سير حوادث دو زن زجر ديده كه هريك در اثر ناملايمات زندگي جز يك كنيز و يك بچه به دنيا نيامده كس ديگري را در دنيا ندارند در جزيره اي سرسبز به هم مي رساند.
بچه هاي اين دو زن (يكي پسر و يكي دختر) با يكديگر بزرگ شده و به دور از دنياي پيچيده و تعليمات ضد و نقيض شهرها، در محيطي ساده پرورش مي يابند و درنهايت به هم علاقه مند مي شوند ولي در همين زمان دختر جوان به اصرار مادرش براي زندگي نزد عمه ثروتمندش مي رود. عمه پير و اشرافي مادر دختر جوان، بيمار است و دختر جوان با اين عقيده كه پيرزن به زودي در خواهد گذشت و او با ثروت فراواني كه به ارث مي برد مي تواند با مرد مورد علاقه اش ازدواج كند، نزد او مي رود اما...
|