اسماعيل كاداره نويسنده شهير آلبانيايي در شهرسنگي ، خوانندگانش را به آلباني دهه 1940 دعوت مي كند. كشوري سر سبز و فقير كه به اشغال نيروهاي فاشيست ايتاليايي درآمده است.
نويسنده دراين كتاب با زباني شورانگيزازخاطرات كودكي خويش سخن گفته است ودردوران جنگ جهاني دوم ، آنچه را كه بر زادگاهش گذشته است با نگاهي كود كانه و در عين حال كنجكاو و باريك بين نگريسته است اشغال آلباني توسط ارتش ايتاليا بهانه اي است براي پرداختن موضوع اصلي داستان، فرهنگ آلبانيايي و جامعه آلباني مگر نگفته اند كه هر دوستي و يا دشمني را در سختيها مي توان شناخت! در لحظات بحراني است كه انسانها نقاب و ماسكهاي خود را كنار مي زنند و دنياي دورني خودشان را به نمايش مي گذارند، ايثار و خود خواهي شجاعت و بزدلي تيزهوشي و كند ذهني و... هزاران خصوصيات ديگر ، ظريف تر از آن است كه در انسان( اين مخلوق پيچيده و اشرف خلايق) به راحتي تشخيص داده شود و براي نشان دادن درخشش و يا بازتاب سياهي خود نياز به محك هاي بسيار قوي دارد، اين سنگ محك نيز چيزي نيست جز لحظات سخت و طاقت فرسا!
حال كه براي شناخت دقيق انسانها و تميز دادن دوستي و دشمني به چنين سنگ محكي احتياج داريم ، جوامع بشري را كه متشكل از همين موجود دو پا هستند نيز بايد در همين آينه نگريست ، فرهنگ و روابط اجتماعيشان را شناخت و قوانين بر خواسته از اين دو درخت تناور را نقد كرد. اين هدف مستتر اسماعيل كاداره در داستان شهر سنگي است.
در وراي مرزهاي رويدادهاي روزانه ، كاداره ما را با خود به روزگار كودكيش مي برد، به درون خانه هاي آلبانيي ها، تا گوشه و كنارهاي اين خانه ها را به ما بنماياند و از آداب و رسوم ، باورها و خرافه ها و هجزاهاي فرهنگي و اجتماعي سرزمين خود سخن به ميان آورد و ما را در نهايت امر با ويژگيهاي سنتي آلباني آشنا كند. ويژگيهاي سنتي، كه براي پيشرفت در آينده بايد شنا خته شوند، نقد شوند تا فر هنگ نوين و مدرن آبانيايي در پي آن، پا به عرصه وجود بگذارد فرهنگي مدرن كه وام دار سنن آلبانيايي است ولي خرافه ها و قوانين اجتماعي خشك و دست و پاگير گذشته را به دور انداخته است .
|