جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  07/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > گزارشات

گفت وگو با كارلوس فوئنتس ، نويسنده مكزيكى


گروه: گزارشات
نویسنده: ترجمه: رامين مولايى

بزرگترين نويسندگان داستان هاى وحشت


شش داستان پيرامون ارواح، موجودات شيطانى و خون آشام ها كه همه در شهر مكزيكو روى مى دهند، ژانر ادبى متفاوتى از كارهاى پيشين «كارلوس فوئنتس» نويسنده مكزيكى و دارنده معتبرترين جايزه هاى ادبى دنياى اسپانيايى زبان يعنى «سروانتس» (۱۹۸۷) و «پرنس آستورياس» (۱۹۹۴) است.

او مى گويد: «در مكزيك داستان هايى چون «آروئلا و پادشاهان» را داريم كه خود من رمان هايى چون «آئورا» را بر پايه آنها پديد آورده ام. در اسپانيا براى مثال ما نويسنده اى چون «بِكِر» را داريم . . . اما چندان به اين موضوع توجهى نشده است، شايد تنها در آرژانتين اين توجه بيشتر بوده است. همچنان كه ما «چيچن ايتزا» و «تئوتيوآكان» را داريم كه به آنها اتكا كنيم، و در آرژانتين فقط «پامپا و دريا» را دارند و آنها مجبور شدند تا آثارى چون «كتابخانه بابل» و «اختراع مورِل» پديد آورند، . . .

اينها ميوه هاى ادبياتى هستند كه تمايل به دوباره ساختن سنت و پيشينه اى دارند كه بدان نيازمند است، براى همين هم ادبيات آرژانتين سرشار از تصوير و خيال هستند. آرژانتين كشورى است كه خود را با داستان توصيف مى كند.»

••• •قله هاى رفيع اين ژانر ادبى آلن پو، موپاسان، استوكر، وايلد و بيرز هستند. شما به آنها تأسى مى كنيد؟

ببينيد، مثلاً ادبيات چين ادبيات متنوعى نيست، بلكه فقط توده اى از موضوعات گوناگون است. بنابراين وقتى مى نويسم سعى مى كنم تا انديشه اى فراتر از نوعيت و موضوعيت ادبيات چين را عرضه كنم. و همين به من اجازه مى دهد تا از همه نويسندگانى كه ياد كرديد بهره بگيرم، همه آنها به تنوعى قابل توجه در موضوع، از خلال خاطرات حك شده در ضمير جمعى ملت هاى خود دست يافته اند. من هم درونمايه «آئورا» را از خاطره جمعى ملت مكزيك گرفته ام. ( اين همان چيزى است كه در ادبيات ژاپن نيز مى بينيم، براى نمونه در داستان «ماه سرگردان پس از باران») حكايت دخترى است كه همچون روح از درون صداى پيرزنى خودش را به ما نشان مى دهد.

•آيا داستان هاى وحشت تكامل يافته داستان هاى كودكان است؟

برادران گريم بزرگترين نويسندگان داستان هاى وحشت هستند و هيچ كس نتوانسته بالاتر از آنها بايستد. در واقع داستان هاى وحشت نوعى جن گيرى است كه اغلب به نوعى پيشگويى درونى بدل مى شود، چون تو سعى در دفع اين ارواح دارى و در نتيجه فراموش مى كنى كه آنها در پس ضميرت در انتظارند تا بتوانند به ما بگويند: «حالا كه طردم كردند، من هم خودم را نشان مى دهم.» ارواح و اسرار هر جا يافت مى شوند: در خانه ها، شهرها، در زندگى روزمره و . ..بله، هر خانه اى حاوى اسرارى است. من باور دارم كه حتى اين هتل هم سر خود را دارد.

شهرى مانند مكزيك كه شهرى چند طبقه مانند رُم است دهليز هاى زيرزمينى بسيارى دارد. اگر ما سعى در واشكافى اين شهر آزتكى داشته باشيم، مجبور خواهيم شد كه شهرسازى مدرن را از بين ببريم؛ ريشه هاى اين شهر در زير كاخ ملى و كليساى جامع مدفون است، براى بازيابى«معبد اعظم تنوچتيتلان Tenochetitlan» مى بايد كه تمام بخش استعمارى را از بيخ و بُن بركنيم . . . آخر همه شهرها رازى در خود مخفى دارند. . . نيويورك، پاريس . . . رمان بزرگ اما فراموش شده «گاستون لِرو» همان نويسنده «روح اُپرا»، به نام «دو روى زندگى تئوفراست لونژه» به من شناختى از لوئيس بونوئل داد و اين ماجراى مردى است كه با تصوير خود در يك نقاشى قرون وسطايى روبه رو مى شود و همين او را به زيرزمين پاريس مى كشاند، آنجا كه تمدنى مربوط به قرن دوازدهم به زندگى ادامه مى دهد، جايى كه مردم بى صدا، صحبت مى كنند، چون گوش هايى چنان پيشرفته دارند كه توان شنيدن سكوت ميان خود را نيز دارند.

آنچه ما آن را به جاى دنياى مشهود و جارى مى گيريم، در واقع جهانى زيرزمينى را در خود نهان دارد. شهر مكزيك به اين خاطر كه شهرى اسرارآميز و غنى است از ارزش بسيارى برخوردار است. . . شهرى كه ۲۰ ميليون نفرى را در خود جاى داده كه براى « دراكولا» اغواگرى بزرگ به حساب مى آيند، پس زمانى كه ذخاير خونى او تمام شود، اينجا ۲۰ ميليون لقمه حسابى انتظارش را مى كشند.

• نگاه (بى ميل به ديده شدن، ديدنى بى آنكه تو را ببينند) اهميت زيادى در اين حكايت ها دارد.

بله در همه خانه ها زيرزمين هايى وجود دارد، در همه اشخاص چيزى هست كه ما دوست نداريم كسى آن را ببيند: آنها زيرزمين هاى سايكولوژيك ما هستند.

• خير و شر، خدا و شيطان موضوعاتى بنيادين در ادبيات وحشت هستند.

دنيا بايد كه سهمى از خود را به شيطان واگذارد، چرا كه بى او نه مى تواند هستى يابد و نه پرهيز از گناه هايى را كه به او نسبت مى دهيم، بسط دهد. نبايد فراموش كنيم كه بدى يك بُعد است، امكانى براى آزادى. بدى در خلأ كارآيى ندارد، اگر خدا ما را آزاد قرار داده است، من مى توانم از آن هم براى خوبى و هم بدى سود برم. وقتى ما آنچه را در عراق مى گذرد شاهديم، يا مى دانيم كسانى مانند هيتلر يا استالين وجود داشته اند، اينها ما را از هم جوشى خير و شر باخبر مى كند. . .

با فروريختن ديوار برلين، بوش پدر گفت كه به سمت برقرارى نظمى جهانى پيش مى رود و آنچه امروز مى بينم اين است كه ما در جهانى مملو از بى نظمى جهانى زندگى مى كنيم.

• در پايان برايمان از «ديدار اشباح» دومين كتابى كه عرضه خواهيد كرد، صحبت كنيد.

اين كتاب مقالات مرا پيرامون هنرهاى تجسمى دربر مى گيرد، كه بر پايه دو محور پيش مى رود. «پى ئرو دِ لا فرانچسكا» به عنوان نخستين كسى كه به هنر نقاشى، عنصر مدرن را بخشيد، جرأت كرد تا به بيرون تابلو بنگرد. در پيكره بيزانسى و در نقاشى قرون وسطايى تصاوير نگاهى دقيق به درون دارند و عناصر پيرامونى تقريباً هيچ اند؛ چرا كه خداوند فضايى توصيفى ندارد. آنها فاقد عناصر اساسى هنر رنسانس هستند، عناصرى چون كشور، شهر، كوچه و خيابان . . .

در نقاشى پى ئرو د لا فرانچسكا افراد حاضر در نفاشى به بيرون تابلو مى نگرند. «بِلاسكِز» در نقاشى « دوشيزگان» ، تابلويى فوق العاده پويا در زمان خود آفريده است كه با خروج از خود، بيننده را دعوت به ورود به خود مى كند. اين تابلويى اسرارآميز است: تو نمى فهمى كه چه چيز در آن نقاشى شده است. موضوع آن خانواده سلطنتى است، يا بچه ها يا صحنه اى كه تابلو در آن روى مى دهد . . . ؟ و شايد اصلاً هيچ چيز در آن نقاشى نشده باشد و اين تنها پارچه اى خالى است؟

غير از اين دو نفر از كسانى چون «سورباران»، «ريبرا»، «اوروسكو»، «كوئباس»، «كالو»، «تامايو»، «سائورا» و «بوتِرو» از بين ديگران صحبت مى كنم.

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837