جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  07/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > روانشناسي عمومي

يونگ‌ و اسطوره‌هاي‌ شرقي‌

گروه: روانشناسي عمومي
منبع: گزارش‌ سخنراني‌ حسين‌ پاينده‌ و سيروس‌ شميسا

نشست‌ هفتگي‌ شهر كتاب‌ روز سه‌ شنبه‌ دوم‌ خرداد ماه‌ 1385 به‌ بررسي‌ »انديشه‌ يونگ‌« اختصاص‌ داشت‌. در اين‌ نشست‌ دكتر حسين‌ پاينده‌ و دكتر سيروس‌ شميسا موضوعات‌ مرتبط‌ با آرا و انديشه‌هاي‌ يونگ‌ را مورد تحليل‌ و تفسير قرار دادند. متن‌ ذيل‌ شرحي‌ از اين‌ نشست‌ است‌. علي‌ اصغر محمدخاني‌ دبير نشست‌هاي‌ شهر كتاب‌ در ابتداي‌ مراسم‌ گفت‌: درباره‌ يونگ‌ كتاب‌هاي‌ زيادي‌ به‌ فارسي‌ ترجمه‌ شده‌ است‌ و البته‌ آؤاري‌ هم‌ وجود دارد كه‌ هنوز به‌ فارسي‌ برگردانده‌ نشده‌ است‌.

آنچه‌ موجب‌ تشكيل‌ اين‌ نشست‌ شد كتاب‌ يونگ‌ دكتر حسين‌ پاينده‌ و پيشنهاد ايشان‌ بود. در واقع‌ كتاب‌ دكتر پاينده‌ بهانه‌اي‌ شد براي‌ بحث‌ پيرامون‌ يونگ‌ و تاؤير نظريات‌ او در فلسفه‌، روان‌ شناسي‌، نقد ادبي‌ و.... با اين‌ وجود بايد گفت‌ همچنان‌ درباره‌ يونگ‌ - به‌ ويژه‌ در حوزه‌ نقد ادبي‌ - نيازمند كارهاي‌ بيشتر و تحليل‌هاي‌ مفصلي‌ هستيم‌. دكتر حسين‌ پاينده‌ در اين‌ نشست‌ گفت‌: آركي‌ تايپ‌ يا كهن‌ الگو از دو جزء »خاستگاه‌« و »سنخ‌« يا »نوع‌« تشكيل‌ شده‌ است‌ و مراد يونگ‌ از طرح‌ آن‌ اين‌ بوده‌ است‌ كه‌ عنوان‌ كند ذهن‌ تك‌ تك‌ افراد، حامل‌ ميراؤي‌ از گذشته‌ است‌ بدون‌ آن‌ كه‌ خود از آنها مطلع‌ باشد. انديشه‌ يونگ‌ بسيار وسيع‌ است‌ و من‌ قصد دارم‌ در اين‌ نشست‌، تنها به‌ دو موضوع‌ كهن‌ الگو و ضمير ناخودآگاه‌ جمعي‌ اشاراتي‌ داشته‌ باشم‌. كهن‌ الگو يا آركي‌ تايپ‌ يكي‌ از اصولي‌ است‌ كه‌ يونگ‌ را از مكتب‌ فرويد متمايز مي‌ كند چرا كه‌ او اين‌ انديشه‌ را از نيچه‌ وام‌ گرفته‌ است‌. وي‌ سال‌ 1912 را آغاز طرح‌ مبحث‌ ايماژهاي‌ ازلي‌ از سوي‌ يونگ‌ برشمرد و ادامه‌ داد: يونگ‌ هم‌ از طريق‌ تحليل‌ بيمارانش‌ و هم‌ از طريق‌ خودكاوي‌ و رجوع‌ به‌ خود در سال‌ 1917 به‌ عناصر قالب‌ غيرشخصي‌ نظر پيدا كرد. او استدلال‌ كرد كه‌ اين‌ عناصر در نحوه‌ رفتار اشخاص‌ تاؤير مي‌ گذارند. سپس‌ در 1919 مفهوم‌ كهن‌ الگو را بكار برد كه‌ در اسطوره‌، ادبيات‌، دين‌ و هنر هم‌ راه‌ پيدا كرد. مترجم‌ »مدرنيسم‌ و پسامدرنيسم‌ در رمان‌« اضافه‌ كرد: وي‌ اعتقاد داشت‌ خواب‌هاي‌ شبانه‌ انسان‌ نيز برگرفته‌ از آركي‌ تايپ‌هاست‌، در حالي‌ كه‌ فرويد بيشتر به‌ مقوله‌ جنسيت‌ تاكيد مي‌ كرد.

آركي‌ تايپ‌ تصاوير ذهني‌ را برجسته‌ مي‌ سازد و در تجربيات‌ جهانشمول‌ بشر مثل‌ تولد و مرگ‌ و... متبلور مي‌شود. وي‌ به‌ جنبه‌هاي‌ گوناگون‌ كهن‌ الگوها كه‌ وسعت‌ جهاني‌ يافته‌ و سمبل‌ به‌ شمار مي‌روند اشاره‌ كرد و گفت‌: در آؤار ادبي‌ نيز درونمايه‌ها، شخصيت‌ها و پيرنگ‌ها زائيده‌ كهن‌ الگو هستند. عناصر تكرار شونده‌ در ادبيات‌ هم‌ با همين‌ الگو استدلال‌ مي‌ شوند. مي‌ توان‌ گفت‌ كهن‌ الگوها خاطره‌هاي‌ نژادي‌ بشرند. دكتر پاينده‌ تصريح‌ كرد: مطرح‌ شدن‌ اين‌ ايده‌ها، شكلي‌ از نقد را در فاصله‌ سال‌هاي‌ 1930 تا 1950 پديد آورد كه‌ به‌ آن‌ نقد يونگي‌ يا اسطوره‌ اي‌ مي‌ گويند.

اين‌ محقق‌ ادبي‌ به‌ كاربرد نظريات‌ يونگ‌ در نقاشي‌ و روان‌ شناسي‌ رنگها و نقاشي‌ها اشاره‌ كرد و افزود: كاربرد كهن‌ الگوها در نقاشي‌ اين‌ است‌ كه‌ در آؤار نقاشي‌ اقوام‌ مختلف‌، مي‌ توان‌ نشانه‌هاي‌ مشتركي‌ يافت‌ كه‌ نشان‌ دهنده‌ خاستگاه‌ كهن‌ الگويي‌ مشترك‌ آنهاست‌. اگر در نقاشي‌ ايماژي‌ غالب‌ وجود دارد مي‌ توان‌ آن‌ را از منظر ناخودآگاه‌ جمعي‌ بررسي‌ كرد. وي‌ به‌ ارائه‌ نمونه‌ اي‌ تحقيقي‌ از رويكرد يونگي‌ در بررسي‌ نقاشي‌هاي‌ يك‌ كودك‌ مبتلا به‌ سرطان‌ و رو به‌ مرگ‌ پرداخت‌ و گفت‌: وقوف‌ ناخودآگاهانه‌ يك‌ كودك‌ به‌ مرگ‌ بدون‌ آن‌ كه‌ از حضور يا قريب‌ الوقوعي‌ آن‌ مطلع‌ باشد، نمايانگر ذهنيت‌ و ابعاد ضمير ناخودآگاه‌ اوست‌ كه‌ اگرچه‌ پيدا نيست‌ اما موجد تحولاتي‌ است‌ كه‌ اؤراتش‌ را در نقاشي‌هاي‌ او مي‌ توان‌ ملاحظه‌ كرد.

چنين‌ كودكي‌ با وجود اين‌ كه‌ هيچ‌ آگاهي‌ از زودمرگي‌اش‌ ندارد، بطور سمبليك‌، تصاويري‌ مرگ‌ آلود نقاشي‌ مي‌ كند. مترجم‌ »پيش‌ درآمدي‌ بر مطالعه‌ نظريه‌ ادبي‌« اضافه‌ كرد: روان‌ شناسي‌ به‌ نام‌ كوبلرراس‌ مي‌ گويد:اين‌ كودكان‌ در چنين‌ وضعيتي‌، حتي‌ به‌ نزديك‌ بودن‌ مرگ‌ هم‌ اشاره‌ مي‌ كنند. او يا با استفاده‌ از كلامي‌ صريح‌ و مستقيم‌ يا توسط‌ شعر و داستان‌ و يا از طريق‌ نقاشي‌ و بازي‌ و ايما و اشاره‌، تم‌ مرگ‌ را بيروني‌ مي‌ كند.

وي‌ نقاشي‌ را از منظر يونگ‌، افشاگر بخش‌هايي‌ از ضمير ناخودآگاه‌ بشر دانست‌ و ادامه‌ داد: پس‌ نقاشي‌ راهي‌ به‌ تودرتوهاي‌ ذهن‌ و دريچه‌هاي‌ ناپيداي‌ شخصيت‌ انسان‌هاست‌. متاسفانه‌ در فرهنگ‌ ما، والدين‌ كتاب‌هايي‌ براي‌ بچه‌ها مي‌ خرند كه‌ الگويي‌ مشخا و تعيين‌ شده‌ داشته‌ و تنها نياز به‌ رنگ‌ آميزي‌ دارد. اين‌ به‌ معني‌ نفي‌ خلاقيت‌ و ايجاد محدوديت‌ براي‌ بچه‌هاست‌. بهترين‌ كار براي‌ راه‌ بردن‌ به‌ ناخودآگاه‌ كودك‌ اين‌ است‌ كه‌ بگذاريم‌ آزادانه‌ نقاشي‌ كنند. پاينده‌ تاكيد كرد: مفاد ضمير ناخودآگاه‌ زماني‌ روشن‌تر مي‌شود كه‌ نقاشي‌هاي‌ فرد را زنجيروار و مداوم‌ پيگيري‌ كنيم‌ و از وراي‌ عناصر تكرار شونده‌ و غالب‌ آنها، پي‌ به‌ درونيات‌ ناپيداي‌ او ببريم‌. نبايد از ياد برد كه‌ آنچه‌ كودكان‌ نقش‌ مي‌ كنند، تنها يك‌ شي‌ء نيست‌. هر چه‌ او تصوير مي‌ كند داراي‌ نسبتي‌ با خود اوست‌ و معادل‌ تصويري‌ دنياي‌ پيرامونش‌ را نشان‌ مي‌ دهد.

اين‌ مترجم‌ با اشاره‌ به‌ تشابه‌ و همساني‌ كهن‌ الگوها در ميان‌ اقوام‌ و نژادهاي‌ مختلف‌، گفت‌: يونگ‌ معتقد است‌ نقاشي‌ها حكم‌ الفباي‌ روان‌ انسان‌ را دارند و عامل‌ رمزگشايي‌ ذهن‌ افراد به‌ شمار مي‌ روند. در اين‌ ميان‌ رنگها حاوي‌ بيشترين‌ تاؤير و كاربرد هستند، پشت‌ كاغذ نقاشي‌ و ميزان‌ فشردن‌ قلم‌ از سوي‌ كودك‌ بر روي‌ كاغذ عاملي‌ ديگر و تكرار شي‌ء يا نشانه‌ اي‌ خاص‌ در نقاشي‌ها هم‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ تحليل‌ يونگي‌ فرد داراي‌ كاربرد است‌.

در جريان‌ مباحث‌ و توضيحات‌ دكتر پاينده‌ تصاوير و نقاشي‌هاي‌ تحقيق‌ موردنظر كه‌ بيانگر تطبيق‌ نقاشي‌ها با روحيات‌ و ناخودآگاه‌ كودك‌ بوده‌ است‌ نيز به‌ نمايش‌ درآمد. در ادامه‌ اين‌ نشست‌ دكتر سيروس‌ شميسا به‌ بحث‌ درباره‌ انگاره‌ »تولد دوباره‌« در انديشه‌ يونگ‌ پرداخت‌ و گفت‌: در اساطير يونان‌ و بسياري‌ اقوام‌ ديگر، مرگ‌ به‌ معناي‌ تولد دوباره‌ است‌ و تولد دوباره‌ نيز تداعي‌ گر مرگ‌ است‌. آمده‌ است‌ كه‌ در جهان‌ زندگان‌ رودي‌ وجود دارد كه‌ بايد با قايق‌ از آن‌ عبور كرد و اين‌ نشانه‌ مرگ‌ است‌.

يونگ‌ با مطالعه‌ روي‌ بسياري‌ از كودكان‌ سرطاني‌، به‌ آركي‌ تايپ‌ مشترك‌ عبور از آب‌ با قايق‌ برخورد كه‌ ذهنيت‌ مرگ‌ آلود آنان‌ را تشكيل‌ مي‌ داد. وي‌ تصريح‌ كرد: چگونه‌ است‌ كه‌ در مناطق‌ خشكي‌ همچون‌ ايران‌ و كشورهاي‌ عرب‌، مرده‌ را در چوب‌ و تابوت‌ مي‌ گذاشته‌اند و مستحب‌ بوده‌ است‌ كه‌ كنار مرده‌ دو تكه‌ چوب‌ بگذارند يا روي‌ چشمان‌ او سكه‌ اي‌ قرار دهند يا مرده‌ را به‌ دريا بيندازند و...*.

ظاهرا اين‌ گونه‌ نمونه‌ها تعبير منطقي‌ ندارند. اما در ادبيات‌ ما نيز سفر از رودخانه‌ به‌ معني‌ تولد دوباره‌ است‌. موسي‌ نيز از آب‌ عبور كرد و اين‌ الگوها به‌ صورت‌ رمزوار در ادبيات‌ ما تكرار شده‌ است‌.

دكتر شميسا به‌ آشنايي‌ يونگ‌ با شرق‌، ايران‌ پيش‌ از اسلام‌ و نيز قرآن‌ و تفاسير آن‌ اشاره‌ كرد و يادآور شد: نمونه‌ اي‌ از كنكاش‌هاي‌ او در تفسير سوره‌ كهف‌ هويداست‌. او به‌ پرسش‌ عجيبي‌ پاسخ‌ مي‌ دهد كه‌ حتي‌ مفسران‌ ما نيز به‌ آن‌ نرسيده‌اند. مي‌ دانيم‌ كه‌ در روايت‌ اصحاب‌ كهف‌، داستان‌هاي‌ متعددي‌ از موسي‌ و يوشع‌ و خضر و يوسف‌ و... ذكر شده‌ كه‌ ظاهرا بي‌ ارتباط‌ و از هم‌ گسيخته‌ نشان‌ مي‌ دهند اما يونگ‌ موضوع‌ تولد دوباره‌ يا »زاده‌ ؤاني‌« را در همه‌ آنها جسته‌ است‌.

مولف‌ كتاب‌ »داستان‌ يك‌ روح‌« ادامه‌ داد: در جريان‌ برخورد فرد با درون‌ يا مواجهه‌ خودآگاه‌ و ناخودآگاه‌ در كسب‌ فرديت‌ يا به‌ تعبيري‌ عوامانه‌، بر اؤر تغيير و تحولات‌ روحي‌ و تجربه‌هاي‌ روحاني‌، فرد دچار تحول‌ مي‌شود. از خود مي‌ ميرد و باز از خود مي‌ زايد و اين‌، همان‌ تولد دوباره‌ يا دوباره‌ زادگي‌ است‌. گاه‌ اين‌ روند، تدريجي‌ است‌ كه‌ انسان‌ حتي‌ خداگونه‌ نيز مي‌شود. اما عرفا و فلاسفه‌ معمولا در اين‌ مورد سكوت‌ اختيار كرده‌ و حتي‌ عطار و مولانا هم‌ از گفتن‌ دراين‌ باره‌ پرهيز كرده‌اند. وي‌ نقطه‌ نظر مولانا را راجع‌ به‌ مردن‌هاي‌ پي‌ در پي‌ براي‌ تولدهاي‌ ؤانوي‌، تدريجي‌ عنوان‌ كرد و گفت‌:

سخنان‌ يونگ‌ اما زميني‌ است‌ و بنابراين‌ تفسير او براي‌ ما زمينيان‌ هم‌ ملموس‌ تر است‌. او غار را در ماجراي‌ اصحاب‌ كهف‌ نماد خودآگاهي‌ مي‌ داند كه‌ اصحاب‌ كهف‌ در نقطه‌ وسط‌ و كانوني‌ آن‌ خوابيده‌اند تا در عصري‌ ديگر، باز زاده‌ شوند. اصحاب‌ كهف‌ نمرده‌اند و روند آنها ادامه‌ مي‌ يابد تا دوباره‌ زاده‌ شوند. شميسا اضافه‌ كرد: يونگ‌ سفر موسي‌ را همراه‌ با يوشع‌ بن‌ نون‌ )يوشع‌ پسر ماهي‌( برداشت‌ كرده‌ كه‌ به‌ جست‌وجوي‌ مرد كامل‌ )خضر( رهسپارند. در تاويل‌ يونگ‌، يوشع‌ سايه‌ موسي‌ است‌ يعني‌ ساحت‌ ناشناخته‌ روان‌ او. يونگ‌ آدمي‌ را بي‌ اعتنا به‌ سايه‌ مي‌ پنداردأ چرا كه‌ سايه‌ مدام‌ به‌ او تذكر مي‌ دهد.

وي‌ تصريح‌ كرد: يوشع‌ پسر نون‌ است‌ و نون‌ به‌ معناي‌ ماهي‌ است‌. آيا اين‌ همان‌ ماهي‌ نيست‌ كه‌ يونس‌ را در شكم‌ خود محبوس‌ كرد* داستان‌ اين‌ چنين‌ ادامه‌ پيدا مي‌ كند كه‌ موسي‌ و يوشع‌ به‌ مجمع‌ البحرين‌ مي‌ رسند كه‌ نمادي‌ از درياي‌ خودآگاهي‌ و ناخودآگاهي‌ يا شرق‌ و غرب‌ است‌. يونگ‌ اين‌ موقعيت‌ )مجمع‌ البحرين‌( را تعبيري‌ ديگر از غار اصحاب‌ كهف‌ مي‌ داند كه‌ دوباره‌ قرار است‌ تحولي‌ در آنجا رخ‌ دهد. آن‌ دو خواب‌ شان‌ مي‌ برد و ماهي‌ را فراموش‌ مي‌ كنند و زماني‌ كه‌ برمي‌ گردند، ماهي‌ را رفته‌ بر دريا مي‌ بينند.

يونگ‌ فرصت‌ موسي‌ را براي‌ مواجهه‌ با ناخودآگاه‌، از دست‌ رفته‌ مي‌ بيند تا جايي‌ كه‌ خضر سرمي‌ رسد و موسي‌ اين‌ بار قدر او را خواهد دانست‌. در قرآن‌ مجيد، دو آيه‌ عجيب‌ درباره‌ التقاط‌ دو دريا )شرق‌ و غرب‌( آمده‌ كه‌ به‌ عقيده‌ من‌، طي‌ آن‌ فاصله‌ بين‌ خودآگاه‌ و ناخودآگاه‌ مورد تاكيد واقع‌ شده‌ است‌. دو دريايي‌ كه‌ يكي‌ شيرين‌ و ديگري‌ تلخ‌ است‌. اين‌ محقق‌ ادبي‌ در شرح‌ تفسير يونگي‌ سوره‌ كهف‌ ادامه‌ داد: حال‌ موسي‌ مي‌ كوشد از خضر پيروي‌ كند و او را بشناسد.

خضر تماميت‌ و كليت‌ رواني‌ موسي‌ است‌. موساي‌ خودآگاه‌ تحمل‌ او را ندارد و او را درنمي‌ يابد. يونگ‌ معتقد است‌ كسي‌ كه‌ دوباره‌ زاده‌ نشود و مواجهه‌ خودآگاه‌ با ناخودآگاه‌ را به‌ خود نبيند، به‌ ملكوت‌ دست‌ پيدا نمي‌ كند. نگارنده‌ »شاهدبازي‌ در ادبيات‌ فارسي‌« كهن‌ الگوي‌ »تولد دوباره‌« را به‌ بوف‌ كور صادق‌ هدايت‌ نيز تسري‌ داد و گفت‌: در اين‌ داستان‌ هم‌ راوي‌ بايد ولادت‌ دوباره‌ بيابد اما اين‌ اتفاق‌ هيچ‌ گاه‌ نمي‌ افتد و پيرمرد خنزرپنزري‌ كه‌ سايه‌ اوست‌، سرآخر دور مي‌شود و روند كسب‌ فرديت‌ به‌ سرانجام‌ و تكامل‌ نمي‌ رسد. اصولا روند كسب‌ فرديت‌ در شرق‌ دشوار اتفاق‌ مي‌ افتد. كمونيسم‌ در شرق‌ رخ‌ مي‌ دهد و در شرق‌ است‌ كه‌ مذاهب‌ جمعي‌ به‌ وجود مي‌ آيد.

وي‌ به‌ هم‌ معنايي‌ مفهوم‌ »سايه‌« در اشعار و روايات‌ كهن‌ از منظر يونگي‌ اشاره‌ كرد و افزود: نسبت‌ شمس‌ تبريزي‌ با مولانا، نسبتي‌ سايه‌ وار است‌ كه‌ در روند كسب‌ فرديت‌ به‌ او كمك‌ مي‌ رساند. سايه‌ لزوما شخصيتي‌ منفي‌ نيست‌ و به‌ اعتباري‌، جنبه‌ ناخودآگاه‌ و ناشناخته‌ ماست‌ كه‌ ظهوري‌ پنهاني‌ دارد. در اينجا البته‌ پارادوكسي‌ عميق‌ وجود دارد، چرا كه‌ شمس‌ به‌ معني‌ خورشيد است‌ اما حكم‌ سايه‌ مولانا را دارد.

دكتر سيروس‌ شميسا در پايان‌ مبحث‌ خود، به‌ تكميل‌ انگاره‌ يونگي‌ در تشريح‌ »سايه‌« پرداخت‌ و گفت‌: اين‌ همراهي‌ها با سايه‌ كه‌ در روايات‌ موسي‌ و خضر، مولانا و شمس‌ و راوي‌ بوف‌ كور و سايه‌اش‌ رخ‌ مي‌ دهد، هيچ‌ يك‌ راه‌ به‌ سامان‌ نمي‌ برند. سايه‌ بخش‌ منتقد ماست‌ و بنا به‌ تحليل‌ يونگ‌، گاه‌ بايد تسليم‌ او شد، گاه‌ به‌ آن‌ عشق‌ ورزيد و گاه‌ در برابرش‌ مقاومت‌ كرد. چيزي‌ كه‌ مهم‌ است‌ اين‌ كه‌ به‌ هر حال‌ ارتباط‌ با سايه‌ نبايد قطع‌ شود.

   قسمت بعد
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837