مروري بر كتاب
مجموعه ۱۴ مقاله و داستان حکمت که از عرفان آغاز می شود و به فلسفه ختم می شود یعنی از قلب شروع می شود و بر زبان جاری می شود، می تواند میان نثر و شعر نیز در نوسان باشد، پس در ایران به عنوان منشاء حکمت اسلامی، نثر و شعر با هم پرورش می یابند؛ هرچند در طول تاریخ نوسان داشته است؛ ولی مثنوی و داستان ما به حکمت نیز بسیار نزدیک می شود، مثل سعدی که حتی میان نثر و شعر و نظم جمع می کند که حکیم شیراز مشهور می شود از سوی دیگر، در اسلام (قرآن) بر داستان گویی به حکمت سرایی تعبیر می شود. و از شعر به علت تخیل و به هر وادی رفتن بدگویی می شود، پس عرفان را قبول ندارد. پس ادبیات می تواند حکمت نما باشد و فلسفه و عرفان را به حکمت تبدیل کند؛ یعنی ادبیات، کارخانه تبدیل فلسفه و عرفان به حکمت است و چون حکمت زندگی محور است، پس ادبیات، فلسفه و عرفان را به حکمت تبدیل می کند و از این طریق آن را وارد جامعه و فرهنگ می کند، پس می توان تاریخ ادبیات ایران، را تاریخ تولید حکمت ایرانی دانست. (از طریق نثر و شعر و نظم). ادبیات یک حوزه دانش و معرفت انسانی است که در تعامل با دیگر حوزه ها قرار دارد. ادبیات یک حوزه بیانی، معرفت بشری است؛ یعنی کار آن نشانه سازی برای معانی بشری است و این نشانه گذاری، به گونه ای منظم رخ می دهد که به سبک ها و ژانرها مشهور است. ادبیات می تواند شعر و نثر باشد و هریک نیز داستانی یا غیرداستانی باشد که تنوع زیادی ایجاد کرده است؛ به گونه ای که فرهنگ ها و ملل به ادبیات های خاص مشهور شده اند.عرفان که جوشش معنا از درون است، همراه با جوشش رنگ و نور از برون (مثل تاج محل درهندوستان)، به بیان احساساتی نیاز دارد و آن بیانی است که باید بیان احساس باشد؛ یعنی خود از احساس برخاسته باشد و نیز خود احساس برانگیز باشد. بیانی این گونه است که موزون و تخیل برانگیز باشد، پس به شعر می رسد که کلامی موزون است و با تضمین مضمون ها و تشبیه و استعاره ما و تخیل به وجود می آید و هیجانات روحی در هیجانات نشانه ای تجلی می یابد، پس عرفان و شعر به هم آمیخته اند و فرهنگ عرفانی، زبان شعری را ایجاد می کند.فلسفه با زبان نثر همراه گشت و عرفان با زبان شعر نثر با مفاهیم سروکار یافت و شعر با معانی؛ نثر با شاخص های نظری و بیرونی اشیا همراه گشت و شعر با زیبایی شناختی های معانی و نشانه های مربوط به آن. پس نمایش نامه ها و رمان ها به شاخص های نثری مذکور پرداختند و اشعار به معنا و زیباشناختی، و این گونه غرب و شرق معرفتی - فرهنگی پدید آمدند و شرق و غرب در یک تشخص بیرونی واقع شدند که برخورد شرق و غرب معرفتی و تضاد و نبردها و ترکیب ها و... بوجود آمد؛ مانند نخستین نتیجه فلسفه یونانی یعنی اسکندر مقدونی و تسخیر شرق و ترکیب شرق و غرب در روم به خصوص روم شرقی و مسیحی. میان فرهنگی بودن ایران از نظر معرفتی و فرهنگی، بر سبک های ادبی ایرانی نیز بسیار مؤثر بوده است. و شعر و نثر ایرانی را تولید و بازتولید کرده است. این که چه زمانی ایران شعر قوی تری داشته و چه زمانی نثر قوی تر را می توان از ادوار ادبی ایران استخراج کرد. زمانی که نثر ایرانی قوی می شود، می توان گفت غرب در ایران قوی تر بازتولید می شود و زمانی که شعر در ایران قوی تر بازتولید می شود، شرق در ایران قدرت مندتر بازتولید می شود؛ مثل بازتولید هندوئیسم اسلامی در ایران توسط حافظ در سبک غزل فارسی یا بازتولید عرفان مسیحی - یهودی اسلامی در مولوی، در قالب مثنوی (داستانی - قصیده ای) و نوشتن کتاب فیه ما فیه.
|