مروري بر كتاب
این مجموعه از نه داستان تشکیل شده و اثری جدید با قلمی متفاوت است. نویسنده باب مبهم نویسی را تجربه کرده که این امر در دو داستان انتهای کتاب حق السکوت و گنج دیوار بست کاملا مشهود است. او در داستانهایش از توضیحات اضافی و دیالوگهای کلیشهای و تکراری اجتناب کرده و به آنها نپرداخته و خوانندهی داستاهایش را جدا و جدا باهوش تصور کرده و با فرض بر این نکته، داستانهایش را با کلمات مبهم در آمیخته و به موضوع و تم داستان آنگونه که خود میخواسته پرداخته است. در داستانهای مرادی آهنی پایان ، مشخص نیست و نامعلوم است و نویسنده این وظیفهی خطیر را به خواننده ی خویش محول کرده که این پایانبندی میتواند خوشبینانه باشد و یا بدبینانه و بنابراین با توجه دید هرکس، پایان داستان میتواند متفاوت باشد. اما اولین وجه مشترک تمامی داستانها بجز دو داستان آخر خاطرات کودکی کسانی است که در کودکی از حمایتهای پدر خوب و مسئولی برخوردار نبودهاند و یا خودشان یا مادرانشان مورد آزار و اذیت پدر قرار گرفتهاند. وجه مشترک دیگری که در اکثر داستانهای مرادی آهنی بوضوح لمس میشود، تنش روانی و مشکلات روانپریشی و افکارات و توهمات ناشی از همان خاطرات بدفرجام کودکی است که در داستانهای این طوری برمی گردد، داغ انار، زیر آب روی لجن ها، و رقابت به آن پرداخته شده....
|