مروري بر كتاب
دو نمایشنامه انتهای یک پاساژ قدیمی، یک آتلیه نقاشی در محاصره تابلوهای گوناگون و دو شخصیت تنها، رویاگونه و مهآلود با عنوانهای استاد 50 ساله و شاگرد 22 ساله که بهانهای برای ورود به قلمرویی بیزمان، بیتاریخ و فضایی هراسانگیز و مرموز هستند. همچنین زمینهای برای ورود دیگر افراد نمایشنامه از جمله سرایدار، رهگذر، زنناشناس، مرد اول، مرد دوم و زن که دیالوگهایی موهوم، سفسطهآمیز، دوپهلو، خودمدارانه و طنزآمیز را میآفرینند. همه چیز از نوعی اخطار خبر میدهد. حادثه، تهدید، شوک، ترس، فروپاشی دنیای روحی آدمهای منزوی و... در سراسر نمایشنامه «صبر زرد» موج میزند. «عبدالحی شماسی» با ذهنیتی کافکایی چنان به سراغ محیطی ساکت، ساده و متروک میرود که همه عناصر درون متنی نمایشنامه را با ترسی ازلی و ابدی درهم میآمیزد. تابلوی شاهکار استاد به تازگی به پایان رسیده است، اما هر چیزی برای این تابلو تهدیدی به شمار میرود و از سوی دیگر کوچکترین تهدید برای تابلو، مصادف با ویرانی روح استاد است. زبان نمایش در عین سادگی با استفاده از ساختاری از عناصر متضاد و گاهی هم مجاور و موازی بر تهدید تابلو و تنش روحی استاد میافزاید.
زن ناشناس در همان ابتدای ورود، نگاه زیباشناختیاش را از یک اثر هنری، با حس چشایی بیان میکند. او تابلو را با حس چشایی خود به «شیرینی خامهای» تعبیر میکند. این حس تا جایی است که میخواهد به سوی تابلو برود و رنگهای آن را مزهمزه میکند. چنین مسالهای اگرچه نشانگر بعد روانشناختی نمایشنامه است، اما بیش از هر چیز به مفهوم اخطار و تهدید اشاره دارد.
|