مروري بر كتاب
صدای پرستار که دکتر امجدی ره پیج می کرد مرا از عالم خواب و رویا بیرون آورد حال غریبی داشتم . همان طور که به دستگاه اکسیژن خیره مانده بودم بالن هوا بالا و پایین می رفت و ایرج زیر دستگاه با ارامش خوابیده بود ... تنها به من بگو كه چه بايد مي كردم و نكردم! تنها لحظه اي در چشمان من نگاه كن و مردانه بگو كه غير از عمر و جواني و شور عشق ديگر چه به پاي تو بايد مي ريختم؟ من كه در هر شرايطي در كنار تو ايستادم... و شايد تنها اشتباه من، اعتماد به تو بود! لحظه اي در چشمان من مردانه نگاه كن...
|