عمرگل يخ نويسنده: سهيلا صادق نسب فركوشي ناشر: دانشگران محمود زبان كتاب: فارسي تعداد صفحه: 157 اندازه كتاب: رقعی
- سال انتشار: 1385
- دوره چاپ: 1
کد کتاب: 56963
فروخته شد - موجود نمی باشد
امتیاز آی کتاب به این کتاب:
امتیاز دهی به این کتاب:
مروري بر كتاب
مي توان نبود اما بود . نمي دانم ديدي شنيدي و گفتي آنچه را كه بايد . اما كاري كن كه زندگي ايده آلت باشد ، و تو آن را تقديس كني زيرا كه روزي هزاربار مي شكنندش اما هرگز نمي ميرد .
آخه مي دوني چيه ! به اين كار علاقه اي ندارم . يعني اصلا راستش رو بخواي ، از اين كار بدم مياد . نيما لبخندي زد و گفت : فكرمي كني ، كافيه وارد محيط اونجا بشي ، بقيه اش ديگه دست تو نيست ، دست دلته. نمي دانستم چه جوابي بايد به او بدهم . مطمئن نبودم كه بتوانم خودم را با محيط آنجا سازگار كنم .
ازطرفي هم دلم نمي خواست درخانه بنشينم و خودم را مشغول كنم . خسته شده بودم از بس در اينترنت سير كرده بودم . به تنگ آمده بودم بس كه از استخر آمده بودم رفته بودم رالي از آنجا آمده بودم رفته بودم بيليارد و... تفريح هايي كه به قول نيما ( مختص بچه مايه دارها بود ) ...
فهرست
• عمرل يخ • حرفهاي مچاله شده • چراغ قرمز • افسانه ي جسم و...