مروري بر كتاب
خاک غریب مجموعهی داستانهای کوتاه است. داستانهای این مجموعه به دو بخش تقسیم میشوند: بخش اول پنج داستان کوتاه است و بخش دوم سه داستان کوتاه مرتبط به هم. شخصیتهای اصلی داستانهای این مجموعه کسانی هستند که یا از هند به غربت مهاجرت کردهاند یا اصالتی هندی دارند. آنها در گذر زمان تحتتأثیر محیط جدید قرار گرفته و نگاه سنتی و بومی خود را از دست دادهاند. احساس غربت، تنهایی، عدم تعلق به محیط، ترس و دلزدگی شخصیتهای خاک غریب را ساخته است. هیچ اتفاق خاص و حادثهی فوقالعادهای که داستان بر مدار آن شکل بگیرد اتفاق نمیافتد، بلکه روزمرگی و غربت است که مسیر داستانها را شکل میدهد. بعد از مرگ مادر روما، پد ر از شكت داروسازي كه چندين دهه توش كار مي كرد بازنشسته شد و بنا كرد به اروپا گردي_ قاره اي كه تا آن وقت نديده بود. پارسال فرانسه و هلند را ديده بود و تازگي ها هم رفته بود ايتاليا، با تور مي رفت. با اتوبوس، همراه غريبه ها، از وسط طبيعت مي گذشت. ترتيب اقامت در همه ي هتل ها، وعده هاي غذايي و بازديد از موزه ها از پيش داده شده بود. سفرش هربار دو سه هفته، گاهي چهار هفته، طول مي كشيد.
روما در طول سفر هيچ خبري از پدر نداشت...
|