اقبالنامه نويسنده: نظامي گنجوي ناشر: ارمغان زبان كتاب: فارسي تعداد صفحه: 296 اندازه كتاب: وزیری
- سال انتشار: 1317
کد کتاب: 78493
فروخته شد - موجود نمی باشد
کمیاب یا دست دوم - کیفیت : عالی
امتیاز آی کتاب به این کتاب:
امتیاز دهی به این کتاب:
مروري بر كتاب
اقبالنامه يا خرد نامه و ششمين دفتر مثنويات حكيم نظامي گنجوي سخن سالار شعر عراقي با حواشي كامل و شرح لغات و ابيات و مقابله با سي نسخه كهن به اهتمام وحيد دستگردي
نظامی مانند اغلب اساتید باستان از تمام علوم عقلی و نقلی بهرهمند و در علوم ادبی و عربی کامل عیار و در وادی عرفان و سیر و سلوک راهنمای بزرگ و در عقاید و اخلاق ستوده پایبند و استوار و سرمشق فرزندان بشر بوده و در فنون حکمت از طبیعی و الهی و ریاضی دست داشتهاست.
در پاکی اخلاق و تقوی، نظیر حکیم نظامی را در میان تمام شعرای عالم نمیتوان پیدا کرد. در تمام دیوان وی یک لفظ رکیک و یک سخن زشت پیدا نمیشود و یک بیت هجو از اول تا آخر زندگی بر زبانش جاری نشدهاست. از استاد بزرگ گنجه شش گنجینه در پنج بحر مثنوی جهان را یادگار است که مورد تقلید شاعران زیادی قرار گرفتهاست، ولی هیچکدام از آنان نتوانستهاند آنطور که باید و شاید از عهده تقلید برآیند. این شش دفتر عبارتاند از:
مخزن الاسرار، خسرو و شیرین، لیلی و مجنون، هفت پیکر، شرفنامه و اقبالنامه که همگی نشان دهنده هنر سخنوری و بلاغت گوینده توانا آن منظومه هاست....
نظامی از شاعرانی است که باید او را در شمار ارکان شعر فارسی و از استادان مسلم این زبان دانست. وی از آن سخنگویانی است که مانند فردوسی و سعدی توانست به ایجاد و تکمیل سبک و روشی خاص دست یابد. اگر چه داستانسرایی در زبان فارسی به وسیله نظامی شروع نشده لیکن تنها شاعری که تا پایان قرن ششم توانستهاست شعر تمثیلی را به حد اعلای تکامل برساند نظامی است.
وی در انتخاب الفاظ و کلمات مناسب و ایجاد ترکیبات خاص تازه و ابداع معانی و مضامین نو و دلپسند و تصویر جزئیات بانیروی تخیل و دقت در وصف مناظر و توصیف طبیعت و اشخاص و به کار بردن تشبیهات و استعارات مطبوع و نو، در شمار کسانی است که بعد از خود نظیری نیافتهاست.
پنجمين مثنوي از پنج گنج اسكندر نامه است. اين كتاب مجموعا در10500 بيت سروده شده و شامل دو قسمت است كه نظامي نخستين را، شرفنامه و دومين را اقبالنامه ناميده است.
خرد هر کجا گنجی آرد پدید ز نام خدا سازد آنرا کلید
خدایا توئی بنده را دستگیر بود بنده را از خدا ناگزیر
به هر مدتی گردش روزگار ز طرزی دگر خواهد آموزگار
شنیدم که بالای این سبز فرش خروسی سپیداست در زیر عرش