جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  10/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
معرفي كتاب > ادبيات > داستان هاي خارجي

قیمت آی کتاب
50,000 ریال
قیمت کتاب
ریال

روياي واريا
نويسنده: باربارا كارتلند
مترجم: ميترا فخارها
ناشر: آرون
زبان كتاب: فارسي
تعداد صفحه: 280
اندازه كتاب: رقعی - سال انتشار: 1383 - دوره چاپ: 1
کد کتاب: 81482

فروخته شد - موجود نمی باشد
کمیاب یا دست دوم - کیفیت : عالی

امتیاز آی کتاب به این کتاب:

امتیاز دهی به این کتاب:

مروري بر كتاب
واريا در حاليكه سگ سفيد كوچكش با شور و شوق فراوان جست و خيز مي كرد به او گفت:بيا فلاف بايد عجله كنيم !بستن قلاده به گردن او كار مشكلي بود .بلاخره ،موفق شد و به سرعت از ميان راه باريك بين رديف قفسها گذشته ،به خيابان پررفت و امد رسيد .

به نظر مي رسيد تا تقاطع كنزكينگتون و رسيدن به پارك تنها چند دقيقه راه بود .ولي واريا عصباني به نظر مي رسيد چون هر تاخيري يعني دير رسيدن او به محل كارش .او نمي دانست كه اين مرتبه چه طور خواب مانده بود زيرا معمولا او قبل از صداي زنگ ساعت در ساعت 5/7 صبح بيدار مي شد .

امروز صبح همه چيز غلط از اب درامده بود .او خواب مانده بود چون ساعت طبق معمول كار نكرده بود تا با صداي زنگش او را بيدار كند .پيش امدن همه اين اين اتفاقات به دنبال هم اين حس را به او داده بود كه زمان مثل يك قطار سريع السير به سرعت عبور مي كند و در حال مسابقه دادن است .

به هر طريق انها به پارك رسيدند و او همراه فلاف سعي مي كرد پابه پاي صاحبش جست و خيز كنان بدود ،ميدويد.واريا تصميم گرفت قلاده او را ازاد بگذارد تا سگ بتواند آزادانه شيطنت هاي روزانه اش را انجام دهد .

سايه روشن پريده رنگ نور آفتاب در صبح زود روي شاخه ها و درخت ها و بستر رنگارنگ گلهاي لاله مي درخشيد و زيبايي چشمگير ان جلب نظر مي كرد .برخورد باد به موهاي پريشان واريا و برق چشمانش جذابيت خاصي به او داده بود در حال دويدن ،نفس نفس زنان به سگش گفت :تند نرو فلاف!اما سگش توجهي به حرف او نداشت و همچنان به سرعت مي دويد كه ناگهان ان حادثه رخ داد (خاك بر سر داستان وارد شد ).

مرد قد بلندي در مقابل انها ظاهر شد .درحاليكه واريا سعي مي كرد سگ را كنترل كند ولي موفق نشد و سگ به راه ديگري رفت .

اين كار باعث شد قلاده به دور پاهاي مرد قد بلند بپيچد و قبل از انكه واريا بفهمد كه چه اتفاقي افتاده ناله ي دردناكي از سگ بلند شد و بدون معطلي به طرف چمنزار فرار كرد و در حاليكه قلاده اش را هم به دنبال خود مي كشيد به سرعت دور شد .واريا خيره و مات به مردي كه جلو او به زمين افتاده بود ،نگاه مي كرد .

-من خيلي متاسفم !واريا دست پاچه جواب داد .من از شما معذرت مي خوام .هيچ نمي فهمم اين ماجرا چطور اتفاق افتاد .ايا شما صدمه ديدين؟


كتاب هايي در اين زمينه

انتقام فیثاغورث ؛ رازی از تاریخ ریاضیات
سفارش بدون عضویت
یا سفارش تلفنی
   

کافه کوانتین
   

دختر کشیش
   

آيوانهو
   

نشانه چهار
   

رابين هود
   

كتاب هايي در اين زمينه       فهرست کتاب های این گروه


راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837