چرا مي جنگيم؟
نويسنده: نورمان ميلر
مترجم: جاهد جهانشاهي
ناشر: اختران
زبان كتاب: فارسي
اندازه كتاب: رقعی - سال انتشار: 1384 - دوره چاپ: 1
کد کتاب: 8346

امتیاز آی کتاب به این کتاب:

امتیاز دهی به این کتاب:

مروري بر كتاب
كساني كه با ادبيات امريكاي شمالي آشنا هستند مي دانند كه طي نيم قرن اخير هيچ سياستمداري از برخورد به غايت درست و انتقادي نورمان ميلر در امان نمانده است.

چه بسا برخي از مهره هاي سياسي برجسته ي امريكا در برابر نقد سياسي اين نويسنده ي تأثير گذار از مواضع خويش عقب نشيني كرده و تغيير روش داده اند و اين مهم فقط به يك يا دو مورد خلاصه نمي شود ميلي طي مقاله اي كه سال ها پيش در اروپا منتشر كرده، مي نويسد:
«بدا به حال دولت هايي كه تحمل نقد نداشته باشند، اين سنت در اروپا جايگاهي وسيع دارد. و چه بسا دولت ها از حضور و وجود منتقدان سر سخت و نازك بين به خود مي بالند و يكي از زمينه هاي رشد دموكراسي را همين مهم قلمداد مي كنند.»

دوستن ريدر: من در خانه ام واقع در خيابان 58 شرقي مانهاتان بودم كه اولين هواپيما به يكي از برج هاي مركز تجارت جهاني اصابت كرد. در لحظه ي رويداد چيزي از ماجرا نمي دانستم.

نزديك ظهر مي خواستم به كسي زنگ بزنم ولي تلفن قطع بود. بنابراين لباس پوشيدم و بيرون رفتم. خانه ي من چهار بلوك از گراسي مانسيون، محل اقامت رسمي شهردار، فاصله دارد. هيچ كي از تلفن هاي عمومي خيابان كار نمي كرد. مردم با چهره هاي گرفته و عجيب اين سو و آن سو مي رفتند، انگار كه مسيرشان را گم كرده باشند.

حال و وضع بسيار عجيبي بود. به سمت جنوب راه افتادم- آن روز يكي از روزهاي آفتابي و داغ نيويورك بود. با يكي از دوستانم در خيابان 57 قرار داشتم تا با هم ناهار صرف كنيم، از خيابان سوم به پايين سرازير شدم تا در رستوران با دوستم ملاقات كنم.

وقتي به خيابان 64 رسيدم، متوجه دودي در جنوب دوردست شدم كه پيوسته بر مقدارش افزوده مي شد و به سمت مانهاتان امتداد مي يافت. ديگر جاهاي آسمان آبي و شفاف بود، نمي دانستم آن دود از كجا است. و بعد، وقتي از خيابان سوم به پايين نگاه كردم، يكباره...

كتاب هايي در اين زمينه       فهرست کتاب های این گروه