دخونامه زبان كتاب: فارسي تعداد صفحه: 148 اندازه كتاب: جيبي
- سال انتشار: 1338
کد کتاب: 86321
فروخته شد - موجود نمی باشد
کمیاب یا دست دوم - کیفیت : خوب
امتیاز آی کتاب به این کتاب:
امتیاز دهی به این کتاب:
مروري بر كتاب حكايات و داستانهاي دخو با تصاوير رنگي
این مجموعه که به نام «دخونامه» جمع آوری شده، مجموعه حکایات و داستانهای کوچکی است که قهرمان آن مظهر صفا و سادگی است. قهرمان دیگری ما داریم به نام «ملا نصرالدین» که اشتباهاً قسمتی از داستانهای این دو قهرمان با هم آمیخته شده است و چون تا کنون مجموعه داستانهای دخو گردآوری و چاپ نشده بود برخی از این داستانهای دخو را به نام ملانصرالدین نیز ضبط کرده اند.
ولی با یک نظر تیزبین معلوم میشود که اقوال این دو از هم متمایز است زیرا افکار ملا نصرالدین حاکی از یک زرنگی و حرامزادگی است که در قالب سادهای ریخته شده باشد اما افکار دخو معرف سادگی و خوش باوری وسلامت نفس دهقانی است.
مثلا تردیدی نیست که قضیهی گیر کردن سر گاو در خمره و گروکشی پالان خر و مانند آن که به ملا نسبت میدهند، مخصوص دخو است که در این مجموعه به نام دخو نوشته شده.
روزی چند نفر قزوینی داشتند نان و پیاز میخوردند،یک وقت یکی از آنها نگاه کرد،دید اشک از چشم یکی دیگر سرازیر است. پرسید: -چرا میگرییتان!؟ آن شخص گفت: -نمیدانم.اما چون بدیگری نگاه کرد،دید از دیدگان او هم اشک جاری است،گفت:
-ا،شما هم میگرییتان؟! همه بهم نگاه کردند،دیدند از دیدگان آن شخص و دیگران هم اشک جاری است،یکباره باهم گفتند: -چه شده است که شما هم میگرییتان؟!
گفتند: -نکند دخو مرده باشد،ما همگی میگرییمان؟!
همگی رفتند بخانهء دخو،در زدند،تصادفا دخو خودش آمد،در را باز کرد با حال گریه از او پرسیدند: دخو جان،شما مردیتان؟گفت:
-چطور من مردهام،شما از کجا شنیدید؟که بشما گفته است؟نکند راست باشد؟ همه باهم گفتند: -برویم از زن دخو بپرسیم!
رفتند زن دخو را صدا کردند و گفتند: -آیا دخو مرده است که ما میگرییمان؟
زن دخو گفت: پس آنکه در را روی شما باز کرد،که بود:
آنها گفتند: -دخو بود،بنابراین اگر او نمرده است چرا ما میگرییمان؟
زن دخو گفت: -من هم درست نمیدانم که دخو مرده است یا زنده،فقط این را میدانم که هروقت نان میخورد ریشش میجنبد!و بنابراین نمرده است!