مروري بر كتاب
کتاب ؛ مجموعه�" 9 مقاله است که به دنبال «ایران و تنهائیش» میآید. نام کتاب میخواهد بگوید که ایران در این دنیای پر از سؤال، چه حرفی برای گفتن به جهانیان دارد؟ - «ما که اینک در آستانه�" قرن بیست و یکم قرار گرفتهایم و وظیفه داریم که کشور خود را به نسل آینده تحویل دهیم، آیا به آن آگاهیم که چه وظیفه�" سنگینی بر دوش ماست؟ در تاریخ ایران کمتر نسلی یک چنین مسئولی�'تی برعهده داشته، زیرا باید به انتظارهائی که خاص�' این زمان است پاسخگو باشد، در کشوری که هم جغرافیایش حساسی�'ت خاص�' دارد و هم تاریخش.» دنیا در بحرانی که دست و پا می زند:بحران محیط زیست .بحران اخلاقی و نیز بحران سیاسی-که نشانه اش در 11 سپتامبربروز کرد-چه راهی برای خروج از بن بست می تواند در پیش بگیرد؟در این کتاب.((خرد جهانی)) پیشنهاد می شود((یعنی جوهره و وجه مشترک همه تمدنها.)) توضیحش این است: «دیگر امروز بی کمک علم و فن�' نمیتوان به زندگی ادامه داد، و علم هم دامنه�" نامحدود و توق�'فناپذیر دارد. از سوی دیگر نمیتوان از قواعد بنیادی آفرینش سرپیچی کرد، پس راه سوم تنظیم ممکنات میباشد، نه جستن غیرممکن.» این سؤال نیز مطرح شده است: «آیا تمد�'نهای باستانی هنوز میتوانند رهنمودی برای دنیای پرتب و تاب و دگرگون شده�" امروز داشته باشند و یا تنها زینت تاریخ و شیئی موزهای هستند؟» و در پاسخ آن میآید: «یک فرد نمیتواند از پیری به نوجوانی باز گردد، ولی یک مل�'ت برایش ناممکن نیست، زیرا سرچشمه�" یک نیروی نوشونده در اوست که از طریق آثار ماندگار میتواند از نسلی به نسلی انتقال پیدا کند. باید آن قدر مایه�" حیاتی در یک مل�'ت باشد که بتواند اکسیر نوشوندگی را در خود بزایاند. نوشوندگی، با اقتضای زمان همآهنگ شدن است.» مطالب کتاب کوششی در پاسخ دادن به این سؤال هاست . مقاله�" «هوی�'ت ایران در دوران بعد از اسلام» به اختصار، به تکوین شخصیت�' ایرانی در سایه�" جغرافیا و تاریخ میپردازد. «حرف آخر با سرشت انسان است» میخواهد بگوید که نمیتوانیم از دایره�" سرشت خود خارج شویم، کوشش بیهوده در این راه نشود.تنها میتوانیم گرایشهای متعارض این سرشت را تنظیم کنیم، که در راه معقولتر به کار افتند. مقاله�" «دنیا به کجا میرود؟» ناظر به علامتهای نگرانیآوری است که عصر حاضر از خود نشان میدهد. این مقاله با آنکه در اردیبهشت 1377، یعنی سه سال قبل از واقعه�" 11 سپتامبر امریکا نوشته شد، حاوی مطالبی بود که مینمود که بروز یک فاجعه چندان دور از انتظار نخواهد بود. مقاله�" «جوانان، توسعه، اقتصاد، تمد�'ن» بار دیگر موضوع جوانان را پیش میآورد که «حاد�'ترین» مسئله�" دوران ماست. ایران که این چهل میلیون جوان را بر سر دست گرفته است به کجا خواهد برد؟ «سر�'وپند افسانهها» ما را به قرون گذشته میبرد. از مثنوی مولوی کمک گرفته میشود تا بنماید، که در عصر معجزه آسای علم، مسائل اصلی بشری تغییر رنگ دادهاند، اما�' نه تغییر ماهی�'ت، و عجیب آنکه انسان ابزارگر، به کمک فن�'، مضحکههای خود را از طریق ارتباطها و «رسانهها» به حجم کوه پیکری ارتقاء داده است.
|