جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  07/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
معرفي كتاب > ادبيات > شعر خارجی

يك قطره عسل
نويسنده: هوهانس تومانيان
مترجم: وارطان مليكيان
ناشر: هاياستان
زبان كتاب: فارسي
تعداد صفحه: 22
اندازه كتاب: وزیری - سال انتشار: 1350
کد کتاب: 93267

فروخته شد - موجود نمی باشد
کمیاب یا دست دوم - کیفیت : خوب

امتیاز آی کتاب به این کتاب:

امتیاز دهی به این کتاب:

مروري بر كتاب
مجموعه شعر

هُوانِس تومانیان (1923-1869) Հովհաննես Թումանյան یکی از نویسندگان و شاعران معروف ارمنی و می توان گفت معروف ترین نویسنده و ادیب ارمنی است و جهانیان ، ادبیات ارمنی را معمولاً با آثار تومانیان می شناسند

تومانیان در قطعه شعر " یک قطره عسل" در واقع می خواهد سطحی بودن و پیش پا افتاده بودن منشاء و فلسفهء جنگهای بین ملتها و انسانها را با بیان یک قصهء شیرین و ساده نشان دهد .

یک روستایی در روستایشان

مغازه ای بر پا کرده و جنس می فروخت

روزی از روزها از ده نزدیکشان

گرزی بر شانه و سگش بر پشت سر

یک چوپان تاس ، داخل می شود

[و می گوید] روز به خیر ای مغازه دار

عسل نداری؟

یک کمی به ما بدهی؟

دارم دارم ، ای برادر چوپان

کاسه ات کو ، کاسه ات را بیار

از هر کچا که خودت خواستی

الساعه بکشم وبه تو بدهم

اینگونه راحت و اینگونه با محبت

از عسل با حرفهای خوب وشیرین

عسل می کشند ولی یک دفعه

یک قطره عسل به زمین می غلطد

از آن سو یک مگس ، وزوزکنان می آید

این قطره را بر می دارد

بر روی مگس ، یواش یواش

گربهء این صاحب مغازه

بیرون می پرد

وبا پنجه اش او ( مگس ) را می زند

ولی همین که گربه پرید

سگ چوپان ، تند و سریع

واغ واغ می کند

بلند می شود

گربهء بیچاره را

به زیر خود می گیرد

و با دست خود خفه می کند

و پرت می کند

- خفه کرد خفه کرد وای گربهء من

- نفله بشی ای توله سگ

و بزن که می زنی بر پیشانی سگ

و سگ را کنار گربه می اندازد

- وای قربانت بروم سگ اصیل من

- زندگی من ، مکان من ، خانهء من

- خانه خراب شوی ، ای مغازه دار

- بی رحم ، وحشی ، فلان ، بیمان

- چگونه تو سگ مرا کتک زدی؟

- حال مزهء کتک را بچش

اژدهایمان می غرد

گرز گران او

گرز را عقب برده وپائین می آورد

و مغازه دار را به زمین می اندازد

- کشتند آی کمک

و از محله به محله و از خانه به خانه

هر کس ، دیگری را بیدار می کند

- های کمک کشتند

از محلهء بالا ، از محلهء پائین

از بین راه ، از محل کار

با جیغ و داد

با فریاد

دیگر مادر و پدر

خواهر و برادر

زن و بچه ها

دوستان و پسران

مادر شوهر و مادر زن

ساغدوش و

دایی و داماد

معلوم نبود کی چه کسی بود

می آیند ، بی انتها می آیند

هر کس که می آمد تا می توانست کتک می زد

- ای خرس خشن ای وحشی

- مگه اینجوری هم چیزی می شه؟

- تو آمدی معامله کنی

- یا در ساختمانش آدم بکشی

یکی می گویند و ده تا می زنند

جزغاله کرده و به زمین می افکنند

در کنار سگش ، دراز کشیده

بیاید مردهء خود را ببرید

و همهمهء این ماجرا از اینجا رفته

و صدایش به ده نزدیک آن روستا می رسد

- هی کمک کنید

- شما که نمردید؟

- روستایی ما را کشتند

- همانند لانهء یک خرمگس

بکنی و بگذاری

مانند آن مگس !؟

تمام روستا بسیج شده

صدای بو کرده و بیرون می ریزند

هر کس چیزی با خود داشت

یکی در دستش تفنگ بود

دیگری بیل و تیشه و شمشیر

آن یکی بیلچه و پارو و سیخ

یکی با تبر ، یکی با چوب

یکی با اسب ، یکی با پا

یکی بدون کلاه ، دیگری پابرهنه

به سمت ده ، نزدیک دشمن

مگر روستایی هم اینگونه ظالم پیدا می شود؟

نه رحم دارند و نه آه و ترس

هر که برای معامله می رفت

جمع شده و بر رویش شمشیر می کشیدند

تف بر روستای شما ، بر مردم شما

بر روی شما ، بر آداب شما

برویم و بکوبیم

آتش بزنیم

هی ، هوی، برویم به پیش

و در مقابل همدیگر در آمدند

و زدند و زدند

شکستند و آتش زدند

هر چقدر بیشتر نابود ساختند

به همان اندازه بیشتر خشم گرفتند

همدیگر را خرد کردند

همدیگر را محو کردند

گم شدند و رفتند

همسطح زمین شدند

تو نگو یکی به یکی

تا این حد نزدیک و در کنار هم

این روستاها مالیات می دهند

هر کدام به یک شاه زاده

قلمرو یک سلطان

وقتی همه اینها را می شنوند

تعطیل می کنند به امر شاه

مردم تبعهء خود را

- تا معلوم شود سلطنت ما

- سرباز و کارگر و نجیب زاده

در تمامی صفوف

و به دنیا [ معلوم شود]

که نامشروع و خائن

قوم همسایهء بی رحم ما

وقتی ما با عشق ، خوابیده بودیم

به زور به قلمرو ما وارد شد

و شمشیر کشنده بر دستش

و بر فرزندان محبوب ما

فرزندان ما ، ما را صدا می زنند

و ما بر خلاف میل واقعیمان

به ارتشمان پیغام دادیم

که با توپهای ویران کنندء مان

و با خدای قادر مطلقمان

به خاطر انتقام عادلانه و مقدس

وارد خاک دشمنمان گردد

دیگری هم همین گونه به نوبهء خود

به سپاه و مردم نوشت

در برابر مردم و خداوند

به همسایهء خود شکایت می کنیم

به خاطر رفتار شرارت آمیز و ننگ آورش

زیرا با زیرپا گذاشتن تمام اصول

جنگ و نزاع را برمی انگیزاند

با کندن پیوندعاشقانه

اینک بالاجبار بر خلاف میلمان

به خاطر حفظ حیثیت و عدالت

به خاطر ریخته شدن خون بی گناهان

به خاطر دنیای آزادمان

به خاطر خداوند و شکوهش

صدایمان را بلند می کنیم

و شمشیرمان را

و جنگ وحشتناک ، شروع شد

غرش و صدای مهیب در این سو و آن سو

خون ، ویرانی ، داد و فریاد

از همه سو ، رعب و و حشت

از همه سو ، بوی مرده

تابستان و زمستان

تمام سالها

محصول ، خالی

دشت ها لم یزرع

و جنگ بی توقف

گرسنگی عمومی آمد

گرسنگی آمد و همراه گرسنگی ، درد

و دنیای سوراخ شده ، ویران گشت

اما بقیه مردم از همدیگر

با ترس و لرز می پرسیدند

که آیا از کجا نشات گرفت

این فاجعهء عمومی بزرگ !


كتاب هايي در اين زمينه

نثار نام کوچک تو
   

آهوی الوداع به موسم زایمان آب
   

بخاطر غنای این اندوه دستان ما را بگیر
   

شراب سرخ
   

الواح صلح
   

الواح صلح
   

كتاب هايي در اين زمينه       فهرست کتاب های این گروه


راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837