مروري بر كتاب
حضرت علي عليه السلام در دوران حكومت پنجسالهي خود با سه گروه سركش روبهرو شد. خواستهي آنها تكرار وضع زمان حكومت عثمان بود: بذل و بخششهاي بيجهت، اسراف كاري، تثبيت حكومت افراد نالايقي چون معاويه و تحكيم فرمانروايي استانداران حكومت پيشين. اين سه گروه عبارت بودند از: ناكثان يا گروه پيمانشكن: سردمداران اين گروه، خصوصاً طلحه و زبير كه در سايه احترام عايشه، همسر پيامبر صلي الله عليه و آله، و كمكهاي بيدريغ بني اميه كه در حكومت امام علي عليه السلام دستشان از همه جا كوتاه شده بود، سپاه بزرگي براي تصرف كوفه و بصره ترتيب دادند، خود را به بصره رساندند و آن را تصرف كردند. در اين نبرد كه به جنگ جمل مشهور است، طلحه و زبير كشته شدند و سپاهشان پراكنده شد و گروهي به اسارت در آمدند كه بعداً مورد عفو امام عليه السلام قرار گرفتند. قاسطان يا گروه ستمگر: رئيس اين گروه معاويه بود كه با فريب و نيرنگ، حدود دو سال و بلكه تا پايان عمر امام، فكر آن حضرت را به خود مشغول ساخت. نبرد صفين در منطقهاي ميان عراق و شام بين علي عليه السلام و همين گروه به سركردگي معاويه رخ داد كه در آن، خون بيش از صد هزار مسلمان ريخته شد. در اين نبرد، امام عليه السلام به هدف نهايي خود نرسيد؛ هر چند معاويه در منطقه شام منزوي شد. مارقان يا گروه خارج از دين: اينان همان گروه « خوارج » هستند كه تا پايان نبرد صفين در ركاب علي عليه السلام بودند و به نفع آن حضرت شمشير ميزدند، ولي فريبكاري معاويه سبب شد بر امام خود شورش كنند و گروه سومي تشكيل دهند كه هم بر ضد امام، و هم بر ضد معاويه باشند. علي عليه السلام با اين گروه در منطقهاي به نام نهروان رو به رو شد و جمع آنها را متفرق ساخت. اما سرانجام يكي از همين خوارج، او را به شهادت رساند.... ...شيعه بودن تنها به معناي دوست داشتن علي نيست بلكه مسئوليت هاي سنگيني بر دوش آدمي ميگذارد تشيع در حقيقت به معناي عمل كردن است و این عوامفریبان و روحانیون خشک و مرتجعی که به جای امامت به امام تکیه میکنند و بجای امام به قبر امام و بجای متن قرآن حاشیه مفاتیح و بجای معرفت،تنها به زیارت و بجای پیروی از او،پرستش او و بجای تفسیر قرآن،تقدیس قرآن و بجای شناخت، عشق و بجای معنی،لفظ و بجای محتوی،قالب وبجای حقایق،شعائر و بجای تشیع،توسل و بجای تعقل،تعبد و بجای تحقیق،تقلید و بجای حقگویی،تقیه و بجای تقوای ستیز،تقوای پرهیز و به جای انتظار ِ اعتراض و آمادگی، انتظار تسلیم و وادادگی و بجای مذهب چون راه، مذهب چون گردشگاه و بجای تکیه بر عزت، تاکید بر ذلت و بجای زنده ها، مرده ها و بجای آزادی انسانی، جبر الهی و بجای تداوم دنیا و آخرت،تضاد دنیا و آخرت و بجای معاش زیر بنای معاد،معاش ویرانگر معاد و بجای تقرب با تکامل،تقرب با تملق و بجای از خود به جماعت پیوستن، از جماعت به خود گریختن و بجای فقر را همسایه دیوار به دیوار کفر دیدن،دین را خویشاوند فقر شمردن و بجای عدالت را وظیفهی خویش در این جهان حساب کردن، وظیفهی خدا در آن جهان معین نمودن وبجای بر مصیبت خود ذلیل مردهات عزادار بودن،بر شهادت حسین جاویدان زندهی عزیز سوگواری مرگ کردن و وبجای از مکتب سرخ عاشورا و دعوت حسین و پیام زینب و فریاد شیران بیقرار شهادت، شنیدن و درس آگاهی و جوش حیات و جهت حرکت و توان رستاخیز و مسئولیت آزادی گرفتن، در قبرستان مرگبار کربلا زینب را زنی نوحه گر نشان دادن و حسین را مردی ترحم خواه معرفی کردن .…چه بگویم؟
|