|
مروري بر كتاب
واژه لمپن يك واژه وارداتي است يعني از فرهنگ غرب وارد فرهنگ سياسي ايران شده و نيروهاي چپ آن را وارد ادبيات سياسي ما كردند.
اين واژه از ماركسيسم گرفته شده است و يكي از واژگاني است كه ماركس در مورد نيروهاي كارگري به كار برده كه در جوامع صنعتي با قرار دادن نيروي كار خود در اختيار سرمايه داران، مانع از به قدرت رسيدن نيروي كارگر مي شوند. اينها مي توانند افرادي مانند مستخدمين يا نيروهاي كاري باشند كه بدون اينكه براي نيروي كار خود ارزش قائل شوند، آن را در اختيار سرمايه داران قرار داده و گاهي اينها تبديل به ابزاري عليه طبقه كارگر مي شوند.
به اين ترتيب در تعريف ماركسيستي لمپن ها بخشي از طبقه كارگر هستند كه مانع از به قدرت رسيدن طبقه كارگر در اجتماع مي شوند. اين واژه مانند بسياري از واژگاني كه وارد فرهنگ سياسي ما شده چندان در جامعه ما ملموس و قابل رويت نيست مانند فئوداليسم و فئودال كه اينها بيشتر واژگاني تصنعي هستند.
جامعه ايران هيچگاه در شرايطي قرار نداشته كه فئودال داشته باشيم يعني رابطه ميان رعايا و مالكان يك رابطه متفاوت از آن بوده كه در جوامع غربي بين مالكان و سروها قرار داشته و از همين رو واژه لمپن هم از واژگاني است كه چندان به جامعه ايران چسبندگي و همخواني ندارد زيرا جامعه ايران اساسا صنعتي نشده بود و زماني كه ماركس اين واژه را در مورد طبقه كارگر به كار برد، جامعه صنعتي غرب را مورد مطالعه قرار مي داد و بخشي از افراد اجتماع غرب را به عنوان لمپن ها شناخت... بخشي از عناوين كتاب عبارتند از : دسته هاي لمپنيسم
مناسبت لمپن ها با ساير طبقات
شركت لمپن ها در سازمان هاي سياسي و اجتماعي
احزاب فاشيستي
و غيره
قبل از آن كه پرونده «لمپنيسم» را باز كنيم، بهتر است اين اصطلاح را بشناسيم. گفته شده كه لمپن همان «Borderline» و يا لمپنيسم معادل كلمه «Vulgarization» است. در معاني ديگر «لمپن» به اشخاصي گفته ميشود كه ظاهر پرولتاريايي دارند، ولي فاقد فهم و شعور طبقاتي هستند و در واقع از زماني كه ماركسيسم در ادبيات سياسي اروپا رواج يافت، اين طبقه از ميان توده مردم نمايان شد. اما در ايران ظهور اين افراد را در منازعات سياسي و جريانات تاريخي هم ديد‌ه‌ايم و چون تاريخ معاصر ما از حاكميت مطلق و استبداد جدا نبود و هميشه اين قشر آلت دستي براي قدرت حاكمه بود، نمي‌توان به آن ها لمپن گفت. اما چون در بين مردم اين واژه معرف جاهل ها، قمه‌كش ها، تپانچه كش‌ها و اراذل و اوباش است، ناگزيريم در بررسي تحليل وجود اين پديده در ادبيات معاصر ايران و در تحليل‌ها و برداشت‌هاي خود، از كلمه لمپن و لمپنيسم استفاده كنيم. به ويژه يكي از اصولي كه مورد تاكيد اين افراد است «غيريت پروري» است. غيريت پروري مي‌گويد: «هر كه با ما نيست از ما نيست، ديگري دشمن ماست، دشمني كه بايد نابود شود.» با توجه به تعريفي كه از اين اصطلاح ارايه داديم نمي‌توانيم به يقين بگوييم كه ما ادبيات لمپنيسم و يا فيلم لمپنيسم داريم. زندگي انگلي و حتي كارهاي موقت براي لمپن هيچگونه تعهدي بوجود نمي آورد.لمپن در زندگيش هرگونه ميثاق و تعهدي را در هر موردي باشد نمي تواند قبول كند
.لمپن در انجام هر وظيفه اي و در تمام مراحل،فقط به نفع خصوصي و نجات فردي خود مي انديشد...خصوصيات اجتماعي لمپن كه انعكاس زندگي اقتصادي اوست وي را از هر گونه مسئوليت و تعهدي در ارتباط با طبقات و اقشار جامعه و درباره هر نوع جريان اجتماعي و سياسي دور نگه مي دارد به همين لحاظ لمپني در رابطه با لمپن ديگر منافع و علايقي دارد مجبور است هرگونه بد قولي و دست بسري و ناروزدن را تحمل كند و در مقابل مي تواند فحش و دشنام بدهد،ناله كندو بدقولي هاي طرف را بحساب نالوطي گري وي بگذارد... در اين تصنيف لمپن خطاب له لمپن ديگر(طرف زن است) با اظهار تعجب شكوه كرده و از خوبي ها و محبتهاي خود و از بي مهريها و بد قوليهاو بي معرفتي هاي او صحبت به ميان آمده است. باريكلا آدم نالوطي،باز مرا ويلون و حيرون كردي تو خيابون مرا كاشتي و نيامدي و دست بسم كردي،باز گيج و پكرم كردي،قربون هرجي آدم سرش نشوست.
من كه از روز اول چاكرت بودم و همه جا بالاي تو قداره مي كشيدم و هر بازي و بامبولي كه در آوردي لام تا كام نگفتم. ماشالله ماشالله خيلي سرت ميشود.اين طور خوبيها و محبتها را تلافي مي كنند؟
|
