خاطرات يك پزشك عوضي نويسنده: غلامرضا شريعت رضوي ناشر: قصيده سرا زبان كتاب: فارسي تعداد صفحه: 371 اندازه كتاب: رقعی
- سال انتشار: 1384
- دوره چاپ: 1
کد کتاب: 9591
فروخته شد - موجود نمی باشد
امتیاز آی کتاب به این کتاب:
امتیاز دهی به این کتاب:
مروري بر كتاب
در كتاب خاطرات يك پزشك عوضي با مردي آشنا ميشويم از يك خانواده متوسط بازاري نيمهمذهبي كه دوست دارد پزشك شود، متخصص شود و خانواده تشكيل دهد و بدون ورود به سازمانهاي اداري و نوكري در مطب خصوصي خود با استفاده از اطلاعات و تجربيات خود با حفظ غرور پزشكي طبق ميل و اراده خود به حرفه پزشكي بپردازد.
خودش باشد، نوكر كسي نباشد، خودش و زندگيش را انتخاب كند و با قناعت از درآمد پزشكي خانوادهاش را اداره كند، اما از بد روزگار با وجودي كه چندبار درب ورود به دنياي تخصصي برويش باز مي شود، بيكسي، بيپولي به لحاظ مسائل سياسي خانوادگي متخصص نميشود و با گذراندن دوره نظام و كار در دهات بالاخره در تهران صاحب مطب ميشود ولي درآمد يك مطب عمومي براي يك پزشك بيپشت و پناه و بيپول نميتواند بار مالي زندگاني كوچك خانوادگي او را تأمين كند و به ناچار در يكي از سازمانهاي بزرگ دولتي يعني سازمان بيمههاي اجتماعي در تهران شروع به كار ميكند و در سالهاي اول كارمندي به علت پركاري و سلامت نفس و اعتقاد خدمت به مردم در كارش موفق است و به تدريج رئيس درمانگاه، رئيس اداره، رئيس بيمارستانهاي بزرگ سازمان مي شود ولي به علت پافشاري نظريات و پيشنهادات اصلاحي خود در راه بهبود وضع درماني كارگران بيمهشده با مديران وقت و حتي مديرعامل بيمههاي اجتماعي درگير ميشود و كارش به زندان ساواك ميكشد، در زندان با وجود عدم وابستگي به هيچ حزب و دسته و فقط به جرم وابستگي فاميلي به زندهياد دكتر علي شريعتي با شكنجههاي روحي شخصيت و غرور شغلي او را پايمال مي كنند، با وساطت و پيگري دوستان از زندان آزاد و قبل از ازادي سازمان او را به رياست بيمارستان هدايت منصوب ميكند و پس از دو سال تلاش براي رفع اشكالات اين بيمارستان از طرف سازمان به مدير كل بهداري منصوب ميشود و با همه احترام و عزتي كه از طرف مقامات بالا براي او قائل ميشود او ميتواند در مدت كوتاه استقلال درمانگاههاي سازمان و طرح پزشك خانوادگي و طرح استفادة بيمهشدگان از 2 سيستم بيمة مستقيم و غيرمستقيم را در مدت كوتاهي پياده كند با دخالت وزير بهداري وقت در كارش و بركناري بيدليل يكي از بهترين رؤساي سازمان از مديريت بهداري استعفاء ميدهد و از گروه 11 اداري به گروه 9 سقوط ميكند و رئيس يك بيمارستان درجه 3، يعني بيمارستان كوروش كبير سازمان كه بعد از انقلاب به پيشنهاد پزشكان بيمارستان به نام بيمارستان شهيد مهدي شريعترضوي (يكي از سه شهيد دانشگاه تهران در سال 1332) تغيير نام پيدا ميكند و در همين بيمارستان بازنشسته ميشود و چند ماهي به عنوان كارشناس بهداشتي و درماني با وزير بهداري كابينه انقلاب شهيد دكتر سامي همكاري ميكند و چون در آنجا هم طرح طب ملي پيشنهادي گروه سامي مورد قبول دولت واقع نميشود.
استعفا ميدهد و دنبال كار مطبداريش ميرود و در اين كار هم چون طبق سوگند بقرط از همان اول آنچه به صلاح بيمار است انجام ميدهد نه آنچه كه بيمار او ميخواهد. بنابراين مطبدار موفقي هم نميشود و پس از 50 سال طبابت با دلخوشي اينكه به بهاي از دست دادن موقعيت و مقامش نگذاشته حقيقتي فداي مصلحتي شود در مطب خود به انتظار بيمار مينشيند.