هر گاه كسي مهياي رفتن باشد و يا بخواهد لباس رسمي به تن كند تا در يكي از مجالس يا تشريفات رسمي شركت نمايد يا به عبارت بالا ارسال مثل كنند. به علاوه از باب شوخي و مزاح هم در موارد افرادي كه قصد عزيمت به كار يا جايي دارند اصطلاحا گفته مي شود: فلاني شال و كلاه كرده يعني مهياي رفتن و آماده عزيمت است.
در عبارت بالا غرض از شال پار چه اي از پشم يا پنبه يا ابريشم است كه سابقا روي الخالق( از خالق) به كمر مي بستند و روي آن سرداري مي پوشيدند. شال به كمر بستن تا پنجاه سال قبل در ايران رايج بود و جزء آداب و سنن لباس پوشي محسوب مي شد ولي دولت پهلوي آن را ممنوع كرد و دستور داد به راه و رسم اروپايي لباس بپوشد و كلاه بر سر نهند.
عبارت شال و كلاه به گفته علامه دهخدا تركيب عطفي است و اصطلاحا به لباس وزرا و مستوفيان اطلاق مي شد كه عبارت بود از لباس زربفت و مليله دوزي با حمايل و نشانه ها و شال ابريشمين و نفيس كه به كمر مي بستند و همچنين كلاهها ي بسيار بلند از پوستهاي بخارا و سمر قندي كه بر سر مي نهادند و به عصر سلاطين قاجار با اين شكل و هيئت در روزهاي بار ئ سلام رسمي حاضر مي شدند.
چون از شال و كلاه كردن در عصر و زمان سلسله قاجار يه معني و مفهوم آماده شدن و مهياي رفتن افاده مي شد لذا اين عبارت رفته رفته به صورت ضربالمثل در آمد و در حال حاضر با آنكه شال و كلاهي در بين نيست و جز معدودي از روستاييان كهنسال كه بر رسم و سنت قديم باقي هستند ديگر كسي شال به كمر نمي بندد و كلاه پوستين بر سر نمي نهد مع ذالك عبارت شال و كلاه كردن به اعتبار سابقه و ريشه تاريخي در مورد افرادي كه عزم جزم دارند تا به جايي بروند مورد استفاده و استناد قرار مي گيرد.
|