جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  08/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > ضرب المثل

باهمه بله با من هم بله؟!
گروه: ضرب المثل

ضرب المثل بالا ناظر بر توقع و انتظار است. دوستان و بستگان به ويژه افرادي كه خدمتي انجام داده منشا اثري واقع شده باشند همواره متوقع هستند كه طرف مقابل به احترام دوستي و قرابت و يا به پاس خدمت، خواستشان را بدون چون و چرا اجابت نمايد و به معاذير و موازين جاريه متعذر نگردد و گرنه به خود حق مي دهند از باب رنجش و گلايه به ضرب المثل بالا استناد جويند.

عبارت بالا كه در ميان طبقات مردم بر سر زبانهاست به قدري ساده و معمولي به نظر مي رسد كه شايد هر گز گمان نمي رفت ريشه تاريخي و مستندي داشته باشد، ولي پس از تحقيق و بررسي ريشه مستند آن به شرح زير معلوم گرديده است.

در حدود هشتاد سال قبل ( يعني نيمه اول قرن چهاردهم هجري قمري) يكي از رجال سرشناس ايران- كه از ذكر نامش معذوريم- به فرزند ارشدش كه براي اولين بار معاونت يكي از وزارتخانه ها را بر عهده گرفته بوداز باب موعظه و نصيحت گفت:« فرزندم، مردمداري در اين كشور بسيار مشكل است زيرا توقعات مردم حد و حصري ندارد و غالبا با مقررات و قوانين موضوعه تطبيق نمي كند.

مرد سيا سي و اجتماعي براي آنكه جانب حزم و احتياط را از دست ندهد لازم است با مردم به صورت كجدار و مريز رفتار كند تا هم خلافي از وي سر نزند و هم كسي را نرنجانده باشد. به تو فرزند عزيزم نصيحت مي كنم كه در مقابل پاسخ هر جمله با نهايت خوشرويي بگو: « بله، بله». زيرا مردم از شنيدن جواب مثبت آن قدر خوششان مي آيد كه هر اندازه به دفع الوقت بگذراني تاخير در انجام مقصود خويش را در مقابل آن بله مي شمارند.»

فرزند مورد بحث در پست معاونت- و بعد ها كفالت- وزارتخانه مزبور پند پدر را به كار بست و در نتيجه قسمت مهمي از مشكلات و توقعات روزمره را با گفتن كلمه « بله» مرتفع مي كرد. قضا را روزي پدر يعني همان ناصح خير خواه راجع به مطلب مهمي به فرزندش تلفن كرد و انجام كاري را جدا خواستار شد. فرزند يعني جناب كفيل وزارتخانه بيانات پدر بزرگوارش را كاملا گوش مي كرد و در پاسخ هر جمله با كمال ادب و تواضع مي گفت:« بله، بله قربان!» پدر هر قدر اصرار كرد تا جواب صريحي بشنود پسر كماكان جواب مي داد : « بله قربان. كاملا متوجه شدم چه مي فرماييد. بله، بله!»

بالاخره پدر از كوره در رفت و در نهايت عصبانيت فرياد زد:« پسر، اين دستور العمل را من به تو ياد دادم. حالا با همه بله. با من هم بله؟!»

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837