اين مثل كه از لغت عربي و واژه پارسي پرچين تركيب يافته اسم مركبي است نامانوس و برخلاف قاعده و دستور زبان فارسي و عربي كه قطعاً در ابتداي امر از باب تفنن و شوخي بر زبان جاري شده و رفته رفته به صورت ضرب المثل درآمده است . حق الپرچين به اصطلاح ديگر همان حق العمل است منتها در ازاي انجام كارهاي جزيي و كم اهميت . امروزه در اصطلاحات اداري به رشوه و حق و حساب هم به عنوان طنز و كنايه حق الپرچين مي گويند .
اما ريشه اين ضرب المثل من درآوردي را بايد ديد از كجا آب مي خورد . كساني كه به مناطق شمالي ايران بخصوص دهات و روستاهاي گيلان و مازندران مسافرت كرده باشند مي دانند كه روي ديوارهاي حياط خانه ها و باغهاي روستايي از برگ و بوته و شاخه درختان پوشيده شده است . اين كار را بدان جهت مي كنند كه ديوار گلي از نفوذ باران كه در مناطق شمالي ايران تقريباً به طور دايم مي بارد محفوظ بماند . از طرف ديگر چون محصور كردن حياط وسيع و باغهاي شمال به وسيله ديواركشي از حيطه قدرت و توانايي كشاورزان خارج است لذا دور و بر باغ و حياط را به جاي ديوارسازي ، پايه هاي چوبي سرتيز در زمين فرو مي كنند و اين پايه ها را به وسيله شاخه هاي نازك و خاردار درختان و بوته هاي جاندار و بادوام به يكديگر مي بندند تا حصاري باشد و گاو وگوسفند و خوك و ساير چارپايان نتوانند داخل باغ شوند و به محصولات آن صدمه و آسيب برسانند .
|