اين مثل در مورد كساني به كار مي رود كه چون معايب خود را نمي بينند و تشخيص نمي دهند مي پندارند كه ديگران هم آن معايب را نمي بينند و از آن بي اطلاع هستند. اتفاقاً سر زير برف كردن كبك علت و سبب خاصي دارد كه با گمان و تصور عامه در مورد اين پرندۀ زيبا و خوش خرام كاملاً مغاير و مباين است به همين جهت به شرح آن علت مي پردازيم تا اشتباه عمومي در رابطه با اين ضرب المثل روشن شود.
كبك اين حيوان زيبا را تقريباً همه كس مي شناسد. پرنده اي است از طايفۀ ماكيان كه به جهت گوشت لذيذش آن را شكار مي كنند. تاكنون هشت نوع از اين پرنده به وسيلۀ علماي حيوان شناس در آسيا و اروپا شناخته شده است. كبك در كوهسارها و مناطق روباز زندگي مي كند و مانند قرقاول روي شاخ درختان نمي رود. خوراكش دانه هاي گياهي و سبزيها و برگ درختان و حشرات است كه فقط صبح زود و هنگام غروب آفتاب از شكاف كوهها خارج مي شود و تغذيه مي كند و بقيۀ ساعات روز را در محل امني مي گذراند.
كبك ماده در ارديبهشت ماه در زمين چاله اي با پا مي كند و در آن روزي يك تخم نخودي رنگ مي گذارد و بين دوازده تا هجده تخم مي نهد و پس از سه هفته روي تخمها مي خوابد تا جوجه هايش از تخم درآيند. اين پرنده در اسارت تخم مي كند ولي بر روي تخم نمي خوابد بدين جهت براي تربيت و ازدياد آن بايد در منازل چمن تهيه كرد تا كبك در آن تخم بگذارد و بعداً تخمها را جمع آوري و زير مرغ كرچ بگذارند تا جوجۀ كبك بيرون آيد.
براي اين حيوان از قديم سه صفت مشخص قائل بوده اند كه عبارت است از: خراميدن، قهقهه زدن، هنگام خطر سر زير برف كردن.
1- خراميدن و راه رفتن كبك به قدري مورد توجه ارباب ذوق و ادب واقع شده كه كمتر شاعر يا نويسنده اي از آن ارسال مثل نكرده است. ابوشكور بلخي مي گويد:
خراميدن كبك بيني به شخ
تو گويي ز ديبا فكندست نخ
خاقاني شرواني، آنجا كه مي خواهد از هنر شاعري خويش ببالد و ديگران را در طي اين طريق ضعيف و ناتوان بشمارد چنين مي گويد:
خاقاني آن كسان كه طريق تو مي روند
زاغند و زاغ را روش كبك آرزوست
2- قهقهۀ كبك همان قدقد مخصوصي است كه كبك نر و ماده در فصل بهار و موقع سرمستي و جفت گيري از حنجره خارج مي كنند و نويسندگان و شاعران آن را به قهقهه يعني خنده به آواز بلند تعبير مي كنند. حافظ مي گويد:
ديدي آن قهقهۀ كبك خرامان حافظ
كه ز سرپنجۀ شاهين قضا غافل بود
|