هرگاه كسي در كاري مهم و قابل توجه كه ديگران انجام داده اند و او كمترين دخالتي در آن نداشت ولي با اين وصف تظاهر كند كه در آن كار مشاركت و اثر وجودي داشته است اهل اطلاع و اصطلاح بخصوص تهراني هاي معمر و سالخورده چنين كسي را از ارباب تعريض و تمسخر مجاهد روز شنبه مي گويند كه البته دانستن ريشۀ تاريخي اين عبارت مثلي را لازم و ضروري دانست تا اگر پژوهشگران جوان احياناً با اين ضرب المثل در مكالمه و محاوره برخورد نمايند از علت تسميه و تمثيل آگاه باشند.
به طوري كه مي دانيم از امضاي فرمان مشروطيت ايران از طرف مظفرالدين شاه قاجار در تاريخ چهاردهم جمادي الثاني 1324 هجري قمري و همچنين امضاي قانون اساسي مشروطيت از طرف شاه و محمدعلي ميرزاي وليعهد در تاريخ چهاردهم ذي القعدۀ همان سال كه ده روز پس از اين واقعه مظفرالدين شاه بدرود زندگي گفته است دير زماني نگذشته بود كه محمدعلي شاه بناي مخالفت با مشروطيت ايران را گذاشته و آزاديخواهان را به عناوين مختلفه مورد ضرب و شتم و تبعيد قرار داده افراد نامداري چون ملك المتكلمين و ميرزا جهانگير خان را نيز به قتل رسانيده است، سهل است براي برانداختن مجلس شوراي ملي، آن را به توپ بست و چيزي نمانده بود كه نهال نورس آزادي و آزاديخواهي از ريشه خشك شده پايه و اساس نوبنياد آن از بيخ و بن بركنده شود ولي...
ولي هر چند كه مشروطه خواهان در تهران به دست قزاقان لياخوف و سربازان سيلاخوري سركوب شدند ولي ابتدا در تبريز و سپس در رشت مجدداً نهضت مشروطه خواهي آغاز شد، نيروي عين الدوله را مجاهدان تبريز به فرماندهي ستارخان و باقرخان شكست دادند و محمدولي خان سپهسالار تنكابني كه از همكاري با عين الدوله سرباز زده به رشت بازگرديد و اعلام آزاديخواهي كرده بود به همراهي سردار محيي معزالسلطان و ميرزا كريمخان و يپرم و سالار فاتح و ميرزا كوچك خان و جوانان آزاديخواه گيلان از راه قزوين به سمت تهران حركت كرد. اردوي بختياري نيز به رهبري سردار اسعد حاج عليقلي خان بختياري و فرماندهي امير مجاهد و عزيزالله خان ايل بيگي و محمد جوادخان منتظم الدوله و سردار اقبال و ضياء السلطان و مرتضي قلي خان و حاج ابوالفتح خان احمد خسروي سيف السلطنه شهر قم را تصرف كرده در بادامك به اردوي مجاهدان گيلان ملحق گرديد.
اين عده پس از چند جنگ و كروفري كه با قواي دولتي كردند متفق القول و يك رأي شدند كه سپاه دولتي را شبانه رها كنند و به تهران هجوم برند.به همين ترتيب عمل كردند ولي چون دروازه قزوين و جادۀ حضرت عبدالعظيم به وسيلۀ قواي دولتي مستحكم شده بود مجاهدان از طريق رباط كريم و كن به قريۀ طرشست رفتند و از دروازۀ بهجت آباد، كالج فعلي، كه باز و بلامانع بود به شهر حمله كرده پس از جنگهاي شديد سه روزه در حالي كه فرماندهان دو نيروي اصفهان و گيلان پرچمهاي سفيد در دست داشته اند وارد پايتخت شده به بهارستان رفتند و حوضخانۀ بهارستان را محل كار خود قرار داده اند.
في الجمله قواي دولتي منهزم گرديد، محمدعلي شاه به سفارت روس پناهنده شد و قشون قزاق به سردستگي لياخوف تسليم گرديد.آن گاه مجلس عالي مركب از سردارارن مجاهدين و روحانيون و بازرگانان و آزاديخواهان و درباريان متمايل به آزادي تشكيل گرديده محمد علي شاه را از سلطنت خلع و پسر دوازده ساله اش احمد ميرزا را به نام احمد شاه به پادشاهي انتخاب كرده عضدالملك رييس ايل قجر را نيز به نيابت سلطنت برگزيدند. كاري به دنبالۀ مطلب نداريم زيرا اين قصه سر دراز دارد و از حوصلۀ اين مقال و موضوع مقاله هم خارج است.
غرض اين است كه مجاهدين اصفهان و گيلان روز جمعه بيست و ششم رجب سال 1327 هجري قمري تهران را فتح كردند ولي صبح فرداي آن روز يعني روز شنبه كه غائله خوابيد و آبها از آسياب افتاد به قول يكي از نويسندگان:
|