مزاحم نابهنگام در يك موقعيت رسمي
در يكي از روزهاي خوش سال 1897 كشتي هاي جنگي و رزم ناو هاي نيروي دريائي ملكه ويكتوريا در لنگرگاه اسپيت هد صف بسته و بافتخار شخصتمين سال سلطنت ملكه ويكتوريا آماده رژه دريائي بودند. ناگهان قايق كو چكي در انتهاي صف رزم ناوها ظاهر شد و با سرعت فوق العاده بطرف جلو آمد. فرمانده كل بتعجب چشمهايش را گرد كرده فرياد كرد: « اين كدام ملعون ديوانه ايست كه ميخواهد جشن ما را برهم زند! مگر شيطان در پوست اين قايق افتاده كه باين سرعت حركت ميكند!» قايق « شيطاني» در ظاهر هيچ تفاوتي با قايق هاي بخاري معمولي نداشت و همانطور رشته دود سياهي از دهانه دودكش ظريف خود بهوا ميفرستاد ولي عجب آن بود كه سرعت حركت آن در ساعت به 35 گره دريائي ميرسيد. فرمانده دوربين را قراول رفت و بزحمت نام قايق را خواند « تور بينيا». ناگهان فكري از خاطرش گذشت: « آيا اين نام ارتباطي با توربين هاي بخاري جديد كه آنقدر سروصدا راه انداخته ندارد؟ قطعاً باز يكي از اين جوانهاي بي كله ميخواهد بجاي ماشين بخارهاي مطمئن خودمان اين توربين هاي وحشتناك را در كشتي بكار برد.» آنگاه فرمانده رو بكاپتين يك قايق گشتي نموده دستور داد كه فوراً « توربينيا» را توقف سازد. كاپتين تصميم گرفت راه را بر رقيب تازه وارد به بندد و او را مجبور به توقف سازد ولي قبل از آنكه قايق گشتي وي موقعيت لازم را گرفته باشد « توربينيا» فرا رسيد و بسرعت قيقاجي كرده خود را از نزديك آن بدر برد ولي اين حركت بي خطر نگذشت و اصطكاك كوچكي بين بدنه دو قايق حادث گرديد بطوريكه در اثر آن دكل پرچم قايق گشتي از كمر دو تا شد. تعقيب « توربينيا» نيز عمل مسخره اي بنظر آمد زيرا قبل از آنكه قايق گشتي با جوشش و طپش فوق العاده اش مسافتي پيش رود « توربينيا» از نظر غايب گرديد. روي عرشه اين كشتي توربيني كه صد پا طول و 44 تن ظرفيت داشت كاپيتن ليلاند ايستاده و با تبسم پيروزمندانه و پارسونز كه كمي دورتر مشغول هدايت موتور بود نگاه ميكرد. هنوز منظره قايق كشتي و حالت كاپيتين آن در نظرشان بود. ناگهان فرياد پارسونز بلند شد زيرا غفلتاً يك قايق مسافري فرانسوي از پشت يكي از كشتيهاي جنگي در مسير « توربينيا» نمودار گرديد هر دو بسرعت رو بيكديگر در حركت بودند. فرصت اجتناب نبود. پارسونز سرعت را زياد كرد و بمهارت جلوي « توربينيا» را رد كرد ولي بدنه دو قايق بشدت بهم تصادم نموده هر دو متوقف شدند و سرنشينان آنها بزبان انگليسي و فرانسه با فحش و فرياد بجان يكديگر افتادند. پارسونز از حوادث آنروز و نتيجه آزمايش ماشين خود نگران بود و فكر ميكرد كه نيروي دريائي انگليسي اختراع ويرا نخواهد پذيرفت. ولي چند ماه بعد با كمال خوشحالي نامه اي از طرف وزارت درياداري دريافت كرد كه از وي دعوت مينمود براي مذاكره در باب ساختن يك ناوشكن توربيني جديد بنام « افعي» در جلسه شور رسمي حاضر شود. در جلسه رسمي كه براي طرح شرايط ساختمان ناوشكن و انعقاد پيمان داير گرديد نماينده وزارت دريا داري اظهار داشت كه پارسونز بايد مبلغ يكصد هزار ليره بوثيقه بسپارد تا اگر ماشين وي بي عيب از كار در نيايد آن مبلغ بعنوان خسارت ضبط دولت گردد. پارسونز با شنيدن اين شرط بكلي مأيوس شد زيرا چنين ثروتي در دسترس نداشت. كاپيتين ليلاند همكار وي كه يكي از مديران كمپاني كشتي سازي و در جلسه حضور داشت وضع ويرا فهميد و فوراً اظهار داشت: « اگر آقاي پارسونز اقدام بكار كند ضمانت وثيقه را من بعهده ميگيرم.» وقتي پارسونز جلسه را ترك ميكرد با خود ميگفت: « پس نگرانيهاي من بيخود بود و نتيجه همه آن تصادفات روز جشن خوب از آب درآمد.» پارسونز در آنوقت هيچ نميتوانست پيش بيني كند كه توربين وي كه بمنظور تسريح و تنظيم حركت كشتيها ساخته شده بود روزي در دست بشر وسيله انهدام و كشتار گردد. ( غرق دو كشتي) در نمايشگاه بزرگ سال 1900 در پاريس « توربينيا» مهمترين اختراع شناخته شد. هزاران هزار تماشاچي در دو ساحل رودخانه سن صف بسته بودند تا حركت « سريعترين كشتي دنيا» را بچشم به بينند. پارسونز نيز بعنوان معروفترين مرد نمايشگاه معرفي گرديد. وي ضمن سخنرانيها و عمليات خود بر همه ثابت كرد كه قبل از هر چيز ميخواهد نيروي محرك جديدي در دسترس بشر بگذارد و بهيچوجه ميل ندارد اختراعش را صرفاً وسيله كسب شهرت و جلب منفعت شخصي قرار دهد و استعمال آنرا در همه جا انحصار خود سازد. واضح است كه تجار و كارخانه داران ناشيگري و بي اعتنائي او را در امر معلاملات تمسخر ميكردند ولي پارسونز فريب طمع كاري ايشان را نميخورد و وارد معاملات منفعت پرستانه نميگرديد. پارسونز در عين حال كه مردي متواضع و هميشه براي ديگران ارزش و اهميت قائل بود بهيچوجه حاضر نبود تحت تلقين ديگران از راه و رسم خود خارج شود و اختراعش را منحصراً از لحاظ استفاده شخصي بكار اندازد. سرد گالد كلارك امور ثبت اختراعات، و معاملات و محاسبات پارسوتر را در دست داشت. وي در اثر تجربه زياد باخلاق پارسونز خوب پي برده بود و چنانكه خود اظهار ميداشت هر وقت ميخواست كاري را با پارسونز كنار بيايد يا موضوعي را بوي خاطر نشان سازد يقين داشت كه پارسونز در ابتداء با او همفكر و موافق نخواهد بود و مطابق سليقه خود دلايلي خواهد تراشيد بهمين جهت سر كلارك هميشه در نيمه اول مذاكرات كمتر حرف ميزد و تمام توضيحات و دلايل پارسونز را تا آخر گوش ميكرد و وقتي چنته او خالي ميشد دلايل و نظريات خير خواهانه خود را با لحني قطعي اظهار ميكرد. پارسونز پس از شنيدن آنها با كمال انصاف سر تسليم فرود آورده اعتراف ميكرد: « بله! نظر شما صحيح تر از گفته هاي من است.» معمولاً هرگاه اشخاص مهم و بازرگانان ميخواستند با پارسونز ملاقات كنند از كلارك خواهش ميكرد كه حضور داشته باشد و بجاي وي توضيحات لازمه را بدهد و اگر او صلاح ميديد پارسونز قرار داد يا معامله اي را مي پذيرفت. بمرور زمان پارسونز توربين خود را از جهات مختلف تكميل كرد بطوريكه حالا ديگر ماشين وي در كمال صرفه جوئي حداكثر نيروي ممكنه را توليد ميكرد. كليه علماء و مهندسان با علاقه تام جريان ساختمان ناوشكن « افعي» را كه مجهز به توربين هاي پارسونز ميشد دنبال ميكردند. در سال 1901 در مجلس عوام انگلستان راجع بساختمان ناوشكن « افعي» و آزمايش هاي مربوط بحداكثر و حداقل سرعت آن مذاكره بعمل آمد و تصديق شد كه نتايج حاصله كاملاً رضايت بخش بوده است. در سوم اوت سال 1901 « افعي» از بندر پرتلند بسوي جزاير آلدرني و گرسني بحركت درآمد. ناخدا دستور داشت كه در غروب همانروز مراجعت كند. بعد ازظهر مه غليظي همه جا را فراگرفت. ناگهان در طرف راست كشتي زمينهاي ساحلي از ميان مه نمودار گرديد. كاپتين دستور داد مسير كشتي را تغيير داده از ساحل دور شوند ولي بلافاصله از روبرو و با تخته سنگهاي تازه اي مواجه شدند. قبل از آنكه تدبيري بكار رود كشتي با تخته سنگي تصادم كرد و درهم شكست. آب از هر طرف بدرون آن سرازير شد و كمي بعد ماشين خانه و كوره ها را نيز آب فراگرفت ناخدا فرمان داد كه همه كشتي را ترك كرده بقايق هاي نجات سوار شوند. عمليات تخليه و فرار در كمال نظم و آرامش انجام گرفت و وقتي همگي سرنشينان با قايق هاي نجات خود مسافتي دور شدند ناوشكن « واقعي» را مشاهده كردند كه از ميان بدونيم شده كم كم بزير آب فرو رفت. با وجود آنكه مه سنگين آنروز باعث شده بود كه يك كشتي قديمي ساز ديگر نيز در نزديكي همان سواحل غرق شود ولي دشمنان پارسونز كه عقب بهانه ميگشتند موقع را براي حمله و افترا مناسب يافتند و زبان به عيب جوئي و شماتت گشوده اختراع پارسونز را علت وقوع حادثه قلمداد كردند. بدبختانه نه شش هفته پس از غرق « افعي» ناوشكن توربيني ديگري بنام « كبرا» كه برادر تني « افعي» محسوب ميشد و در همان اوان ساخته شده بود در اولين مسافرت دريائي خود ما بين نيوكاسل و بندر پرتسموث شا گرفتار طوفان و تلاطم سخت شد و صبح روز دوم مسافرت در اثر فشار امواج از ميان بدونيم شد. متأسفانه بعلت غير مترقبه بودن اين حادثه همگي سرنشينان آن نتوانستند جان بدر برند و چهل و چهار نفر از افسران و كارگران طمعه امواج شدند.
|