جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  07/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > مقالات عمومي

ارتباط خشنو نت با ساختار هاى اجتماعى (۱)
گروه: مقالات عمومي
نویسنده: شهلا اعزازى، جامعه شناس

خشونت در فرهنگ ايرانى ريشه عميق و غيرقابل انكارى دارد. اين فرهنگ على رغم اينكه در رويارويى با مدرنيسم دچار چالش اساسى شده است، اما درحوزه خانواده در قالب رفتارهاى اجتماعى و درحوزه جامعه درقالب كنش هاى اجتماعى قابل لمس، مشاهده و پيگيرى است.
اين نابهنجارى فرهنگى كه نوعى عدم تقارن را پديد آورده به نوعى موجب ايجاد رابطه فرادست و فرودست درتمام نهادها ازجمله خانواده شده است. چه بسا دراين مورد پدرخانواده اى كه در اداره و محل كار خود در ارتباط با رئيس و مديرعامل نقش فرودستانه اى را ايفا مى كند، درخانه مى تواند با قدرتى كه از فرهنگ غلط پدرسالانه به ارث برده رفتارهاى خشونت آميز را عليه همسر و فرزندانش به كارببرد تا عقده هاى درونيش را اندكى التيام بخشد.
درخصوص عوامل رشد خشونت بحثهاى فراوان و متنوعى وجوددارد و محققين هركدام از منظرى آن را تفسير و تبيين كرده اند. برهمين مبنا به سراغ خانم دكتر شهلا اعزازى جامعه شناس و استاد دانشگاه علامه طباطبايى رفتيم و از زواياى گوناگون خشونت را مورد بررسى و تبيين قرارداديم.
به نظر شما چرا درجامعه ما ميل به خشونت طى يك دهه اخير افزايش يافته است؟ > خشونت يك پديده پنهان است و افزايش آن چندان قابل رؤيت نيست. شايد بتوان گفت: نوع خاصى ازخشونت وجوددارد كه دراين اواخر بيشتر ديده مى شود. مثلاً اگر به روزنامه ها مراجعه كنيد، مى بينيد هرروز ۲تا۳مورد قتل اعضاى خانواده و تجاوز جنسى به كودكان ديده مى شود. اين مقوله تاحدى افزايش يافته وگرنه پرخاشگرى درخيابان هميشه وجودداشته است.
كليه بررسيهاى انجام شده عملاً مطرح مى كند كه خشونت هميشه درجوامع بوده و رفتار طبيعى درزندگى خانواده عنوان مى شده اما هيچكس راجع به آن صحبتى نمى كرد. درحدود ۳دهه پيش درغرب اين مسأله مطرح شد كه خشونتهاى درون خانواده استثنا نيستند. بلكه آنقدر رواج دارند كه لازم است مورد بررسى قرارگيرد. درحدود يك دهه قبل اين مباحث به ايران رسيد و كنفرانسى كه درهمين زمينه در پكن برگزارشد، جهانيان را بسيار آگاهتر كرد. درآنجا عنوان شد كه خشونت يكى از محورهاى نگران كننده درمورد زنان است. درآن اجلاس از دولتها تعهدگرفته شد براى كاهش خشونت اقدام كنند. گذشته از آن افراد به طور شخصى و مستقل روى خشونت كاركردند. مجموعه اينها نشان مى دهد از يك دهه قبل به اين طرف خشونت به شكل يك موضوع و مسأله اجتماعى مطرح شده و به تدريج آمارهاى آن هم موردتوجه قرارگرفته است.
تا قبل ازاين آمارها، رفتارهاى خشونتى پنهان و پوشيده بود و اين اطلاعات در دسترس همگان قرارنمى گرفت. اما هرچه كه به جلوتر رفتيم كارشناسان بيشتر مقوله خشونت را به مردم معرفى كردند. آنها گفتند: ما نبايد در زندگى تحت رفتارهاى خشونت آميز قراربگيريم. برهمين اساس هرروز تعداد شكايات و مراجعه به مراكز قضايى بيشترمى شود. چرا؟ چون تا يك زمانى مردم خشونت را يك پديده طبيعى مى دانستند. البته بسيارى از موارد به خاطر آبرودارى عنوان نمى شد.
مثلاً تجاوزات جنسى درون خانواده تحت عنوان حفظ آبرو به صورت آشكار بيان نمى شد. اما به تدريج آگاهيها افزايش يافت و مشخص شد كتك خوردن و زدوخورد و سوءاستفاده جنسى رفتارى نابهنجار تلقى مى شود. امروز درجامعه شنيده مى شود كه مردم مى گويند: اگر فردى خشونت به خرج داد، مجرم و متهم است و بايد به سزاى اعمالش برسد. بنابراين دگرگونى هايى دربين مردم ايران به شكل بطئى و تدريجى پديدآمده، كه خشونت را به شكل جدى ترى مطرح كرده. علاوه بر خشونتهاى خانوادگى ما با يك مورد ديگر هم روبرو هستيم كه آن هم افزايش قتلها در جوامع است.
دراين مورد اين نكته قابل ذكر است كه ما نبايد خشونت را به شكل يك عمل فردى درنظر بگيريم، بلكه خشونت بسيار در ارتباط با آنچه كه در ساختار كل جامعه وجوددارد، قابل مطالعه و پيگيرى است. دراينجا اين سؤال مطرح است كه آيا در ساختار جامعه گروهى وجوددارند كه داراى امتيازات ويژه اى باشند يا خير؟ اگر اين ساختار در جامعه وجوددارد و فعالانه تحت عناوين قانون، فرهنگ، آداب و رسوم و... عمل مى كند و مجازاتى براى عامل خشونت نه در ساختار جامعه و نه در درون خانواده هست، ما با افزايش خشونتها روبرو مى شويم. يعنى بحث عمده خشونت رابطه اى است كه بين يك واحد خصوصى با كل جامعه درنظر گرفته مى شود.

من گاهى اوقات كه پرونده قتل زنان را مطالعه و مرورمى كنم مى بينم مردان قاتل عموماً مى گويند: ما به همسرمان سوءظن داشتيم. اين سوءظن اثبات شده هم نيست. زن را درحالت ارتكاب زنا نديده اند و شايد هم بعدها روشن شود كه اين زن تمام وقت درخانه به سرمى برده و با كسى هم ارتباطى نداشته است. اما مردان عامى عموماً به اين ماده قانونى كه اگر مردى همسر خود را درحين ارتكاب زنا ببيند، با كشتن زن از لحاظ قانونى مجازاتى ندارد، استناد مى كنند. مثلاً در يكى از اين پرونده ها خواندم نوعروسى ۱۶ ساله كه يك بچه ۳ ماهه هم داشت، در خواب بود كه همسرش با كمك برادر خود اين زن را با روسرى خفه كرد.
وقتى در دادگاه از او پرسيدند چرا همسرت را كشتى؟ گفت به او سوء ظن داشتم. ترجيح مى دهم قدرى بحثمان را تفكيك شده تر دنبال كنيم. شما دركل ريشه هاى مختلف خشونت را عنوان كرديد. عده اى بر ريشه هاى فرهنگ پدرسالارى صحه مى گذارند. اين فرهنگ چنان ريشه عميقى در اعماق فكر و ذهن ما دارد كه هنوز هم ارثيه تلخ آن برايمان باقى مانده. حتى برخى پا را از اين فراتر مى گذارند و مى گويند اين ژن ناسالمى است كه از والدين به فرزندان منتقل مى شود. نظر شما در اين موردچيست؟
> بله فرهنگ پدرسالارى بسيار مؤثر است. همانطور كه گفتم وقتى جامعه اى به عده اى امتيازاتى مى دهد و عده اى را از امتيازاتى به دور نگه مى دارد، در اين مورد قابل ذكر و انطباق است. وقتى مردان امتيازاتى دارند و زنان از آن بهره مند نيستند، نه تنها فرهنگ پدرسالارى به معناى آداب ورسوم و هنجارها بلكه ساختار پدرسالارى در قوانين هم كه هنوز وجود دارد، بسيارتأثيرگذار خواهد بود. البته اين موضوع خاص ايران نيست. ما اگر به تاريخ جوامع نگاه كنيم، از پيدايش شهرنشينى تا به امروز پديده مردسالارى وجود داشته است. در فرهنگ پدرسالار، زنان از بسيارى حقوق به دور نگه داشته شده اند و از امتيازات دور بودند. البته جوامع به مرور تغيير مى كنند و اگر بخواهيم خط و حد فاصلى در نظر بگيريم، با انقلاب فرانسه اصولاً فرمهاى ديكتاتورى قبلى از بين رفته و مسأله اى به نام آزادى فردى و دموكراسى مطرح شد. منتها حتى دموكراسى ۱۷۸۹ فرانسه با آزادى و دموكراسى امروز جوامع متفاوت است. مفهوم دموكراسى به تدريج پخته تر وكاملتر شده است.
يكى از مسائلى كه در اين زمينه كمك كرد جوامع دموكرات تر شوند، اين بودكه زنان از حقوق مدنى بركنار بودند كه بعدها تلاش شد حق انتخاب به آنها داده شود. حتى تا ابتداى قرن بيست زنان در كشورهاى غربى حق رأى نداشتند؟ > بله، بعد از جنگ جهانى اول تقريباً حق رأى به زنان داده شد. در ايران هم درحوزه عمومى حق رأى آموزش وكار به زنان داده شد. اما در حوزه خصوصى كه خانواده است، عملاً اگر مردى آن شروط ضمن عقد را امضا كرده باشد تقريباً با زنان حقوق برابر پيدا خواهدكرد. بنابراين در حوزه خصوصى ما حقوق چندان برابرى نداريم. قوانين مدنى ما هم ناظر به حوزه خصوصى هستند و چندان فضاى برابرى ايجادنكردند و مااين تجليات حاكميت و اقتدار مرد را بر زن خيلى بيشتر مى بينيم.

در جامعه ما اگر چه زنان حق اشتغال دارند ولى در خانواده مرد مى تواند زن خود رااز حرفه و شغلى كه منافى مسأله خانوادگى تشخيص مى دهد منع كند ويا اجازه سفر به زن خود ندهد علاوه بر اين يك سرى مسائل قانونى تقويت كننده آداب و رسوم و فرهنگى است كه در برخى از مناطق به شدت مردسالار بيشتر و در برخى مناطق كمتر ديده مى شود تا موقعى كه قانون هم اين را حمايت مى كند، مردسالارى نه از طريق ژنتيكى بلكه از طريق جامعه پذيرى و مشاهده رفتار پدران بامادران به كودكان منتقل و به دور بعد مى رود. كودكان مى توانند رفتارهاى خوب را از والدين شان ياد بگيرند ولى طبيعتاً خشونت را هم يادمى گيرند. به طور كلى از ويژگيهاى چرخه خشونت اين است كه فرا گرفته مى شود و حتى كسى كه دركودكى تحت تأثير رفتارهاى خشونت آميز قرارگرفت، يا شاهد اعمال آن نسبت به اطرافيان خود بود، در بزرگسالى احتمال اينكه دست به خشونت بزند زياداست.
فكر نمى كنيد مجموعه اين روند باعث عادى شدن جرم در جامعه مى شود؟ > دقيقاً همينطور است. به شرط آنكه جامعه به آن آگاهى برسد كه بايد جلوى اين كاررا گرفت. اكنون در جوامع غرب به اين فكر رسيده اند كه بايد اين چرخه را قطع كرد چرا كه اگر اين چرخه ادامه داشته باشد، مثل موج پخش خواهد شد و در نهايت گريبانگير افرادى كه در خانواده هاى سالم زندگى مى كنند، نيز خواهد شد. اما اينكه چگونه مى شود چرخه خشونت را متوقف كرد، معتقدم تا حدى پند واندرز مؤثر است اما براى رفع معضل در سطح جهانى دولتها بايد فعالانه اقدام كنند. يكسرى اقدامات بايد تحت عنوان آگاه سازى انجام گيرد كه من گمان دارم دولت ايران هم روى اين زمينه تلاشهايى كرده است.
يعنى به مردم گفت كه اين پديده وجود دارد و نبايد وجود داشته باشد. در مجموع راههاى مقابله با خشونت در دنيا مشخص است. ما يك سرى اقدامات قانونى داريم كه در دو بخش لحاظ مى شود : يك قانون بايد مجازات مجرم خشونت خانوادگى راتشديد كند. براى اينكه خشونت خانوادگى ويژگى خاص خود را دارد. با مردى كه همسرش را كتك مى زند، به مانند مرد و زنى كه در خيابان دعوا كرده اند برخورد مى شود. در صورتى كه چنين مردى حتى اگر زندانى هم شود، بعداز پايان مجازات به همان خانه برمى گردد. اينجا اين سؤال مطرح مى شود اقدامات حمايتى ومددكارى بعدى چيست؟
پاسخ مشخص است هيچ. او دوباره همسرش را كتك خواهد زد. هراندازه هم كه مجازات مرد شديدتر باشد، تهديدهاى مرد نسبت به زن شديدتر مى شود. در نهايت كار به جايى مى رسد كه زن از ترس، حتى اگر بدترين كتكها را هم بخورد، دم نمى زند. در اينجاست كه لازم است علاوه برتشديد مجازات ، كمكهاى مددكارى روانى ، اجتماعى ارائه شود. پس تشديد مجازات مجرم با قبول اين كه اين پديده مربوط به خانواده است ، مشروعيت مى يابد. دومين كار قانونى اين است كه بايد از قربانى حمايت شود. يعنى از لحاظ قانونى امكاناتى براى حمايت از قربانى به وجود آورند كه ساده ترينش تشكيل خانه هاى امن است.

   قسمت بعد
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837