جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  07/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > مقالات عمومي

اختراعاتي كه دنيا را متحول كرد - گوگليلمو ماركني ۲
گروه: مقالات عمومي

ارسال خبر از كشتي بروزنامه

در روز موعود سقف اداره كل پست در خيابان سنت مارتين لگراند محل دستگاه فرستنده و خانه اي در ساحل رودخانه تمز محل دستگاه گيرنده تعيين گرديد. ممكن بود با بكار بردن كليدي كار دستگاه ها معكوس شود يعني دستگاه گيرنده خود علامات را بفرستند اولي آن علامات را بگيرد.
با وجود آنكه ماركني يقين داشت آزمايش وي قرين موفقيت خواهد شد معذالك چنانكه خود بعدها اظهار نموده در آنروز بينهايت نگران و مضطرب بود. عده زيادي از مهندسان و بازرگانان و علماء طراز اول از طرف اداره كل پست دعوت شده بودند كه در محل حضور يافته شاهد جريان امر گردند. همچين در روز آزمايش عده اي از مأموران دولتي و نماينده گان صنايع برق و رئساي دواير كشوري در بام اداره پست خانه مجتمع گرديدند.

اينهمه تشريفات و تجمع اشخاص مهم خود بيشتر وسيله هيجان و تحريك اعصاب مخترع محجوب ميگرديد. آقاي پريس كه مواظب حالات جوان ايتاليائي بود بازوي او را گرفت و چند كلمه تشويق آميز در گوشش خواند و او را قوت قلب داد. ماركني بيش از همه از وسايل ساده و آلات و ادواتيكه بدست خويش ساخته بود خجالت ميكشيد.

آقاي پريس ماركني را رسماً بحضار معرفي نمود. چند لحظه بسكوت گذشت، آنگاه ماركني دست بكار شد و روي ميزيكه دستگاه فرستنده و بساط ديگر را نصب نموده بود با كليد مرس خط و نقطه ها را مخابره نمود آنگاه كليد تعويض را زد و خود بكناري رفت. چند لحظه در سكوت مطلق سپري شد. ناگهان ماشين بجنب و جوش درآمد تيك تيك تيك تيك تيك علامات مرس را دستگاه گيرنده در جواب پيغام ماركني دريافت كرد. اين جواب از ساحل رودخانه تمز ميرسيد.

آقاي پريس كه صورتش با خنده مظفرانه اي ميدرخشيد، رو بحضار نموده گفت: ملاحظه ميفرمائيد كه دستگاه بيسيم آقاي ماركني هم مخابره نمود و هم جواب آنرا گرفت.
حالا همه كس ميخواست خود را بماركني نزديك سازد و از روي توضيحي بخواهد يا اگر شده فقط يك كلمه با وي صحبت كند. اين اولين موفقيت بزرگ ماركني بود. بزودي دعوت ديگري از ماركني بعمل آمد. افسران آرتش و نيروي دريائي انگلستان ميخواستند بدانند اين اختراع جديد تا چه حد ميتوانست در امور جنگي و تشكيلات آرتش مملكت مورد استفاده قرار گيرد. ايندفعه آزمايش در جلگه ساليسبوري صورت گرفت و فاصله مابين دستگاه گيرنده و فرستنده به 8 ميل رسيد. حالا فقط دو سال از تاريخ آنشبي كه در ويلاي گريفن زنگ دستگاه ماركني بصدا درآمد ميگذشت و اگر بتاريخ كشفيات و اختراعات علمي نظر افكنم مشاهده ميكنيم كه بندرت در دنياي اتفاق افتاده است كه يكنفر مخترع به تنهائي بتواند در مدتي آنقدر كوتاه اختراع خود را تا اين اندازه ترقي و تكامل دهد.

وقتي ماركني بلندن مراجعت كرد رفيقي از او خواهش نمود كه در خانه اش دستگاه بيسيمي برقرار سازد و ماركني كه هميشه مترصد بود اختراع خود را در شرايط مختلف بمورد عمل و تجربه درآورد فوراً خواهش ويرا پذيرفت. هنگاميكه بالاي بام خانه رفيقش با آستينهاي بالا زده غرق در كار بود صداي شخصي را شنيد كه از خيابان بوي ندا ميداد:
اهاي! اون بالا چه ميكني؟
بيا بالا بمن كمك كن تا خودت به بيني اينجا چه خبر است.
مرد عابر جوابي نداد ولي كنش را در آورده خود را به بالاي بام رساند.
خوب بفرمائيد چه كاري از من ساخته است؟
اگر مي توانيد اين سيم ها را بآن دودكش بخاري ميخكوب كنيد.
مرد دست بكار شد و در مقابل نگاههاي حيرت زده ماركني در كمال مهارت و چابكي كارش را انجام داد.
اسم شما چيست؟
جيمز استيونس كمپ. خدمتگذار شما، مهندس اداره پست. آيا ميتوانم اسم را بپرسم؟.
گوگليلمو ماركني.
نكند همان ماركني معروف هستيد كه شهرتش آنقدر در اداره ما پيچيده؟ به بينيم لابد اين دستگاه...
قسمتي از فرستنده بيسيمي است كه دارم نصب ميكنم. از ملاقات شما مشعوفم.

اين آشنائي تصادفي بزودي تبديل بيك دوستي عميق گرديد كه بدون انقطاع تا مرگ كمپ در سال 1932 ادامه يافت.
وقتي ماركني داستان آشنائي بالاي بام را براي پريس نقل كرد پريس بسيار خوشحال شد و كمپ را بسمت معاون ماركني در اداره كل پست منصوب ساخت. اقدام بعدي ماركني انجام يكرشته آزمايشهائي در كنار تنگه بريستول بود تا به بيند پخش امواج بي سيم از روي آب چه صورتي مييابد. نتايج آزمايش ها كاملاً رضايت بخش بود و علامات بيسيم تا فاصله 9 ميل بدستگاه هاي گيرنده رسيد. در اين آزمايشها پرفسور سلابي كه بدستورقيصر آلمان براي مشاهده اختراع يكنفر ايتاليائي از برلين بانگلستان اعزام گرديده بود نيز حضور داشت.

بديهي استكه اين اختراع با اهميت فوق العاده ايكه ميتوانست در امور تجارتي داشته باشد بزودي عده زيادي از مهندسان و بازرگانان را بدور ماركني جمع كرد. پيشنهاد و تقاضاي همه ايشان آن بود كه شركتي با ماركني تشكيل دهند و سرمايه كافي در اختيار وي گذارند تا اختراع خود را تكميل سازد و آنرا قابل استفاده عمومي نمايد. بالاخره ماركني رضا داد و در بيستم ژوئيه 1896 « شركت محدود تلگراف و مخابرات بيسيم» تأسيس گرديد. اين آغاز تولد صنعت عالمگير راديو بود كه اكنون بصورت مكمل تري در دسترس عموم مردم جهان قرار گرفته. نام شركت فوق در سال 1900 به « شركت محدود تلگراف بيسيم ماركني» تبديل شد.

كمي قبل از اين جريانات ماركني بنا بدعوت دولت ايتاليا بشهر اسپزيا لنگرگاه و مركز نيروي دريائي ايتاليا رفت و دستگاههاي بيسيم را در كشتي هاي جنگي نيروي دريائي مورد آزمايش قرارداد. همچنين در روم اختراع حيرت انگيز خود را در حضور اعليحضرت هومبرت و در مقابل نمايندگان مجلس عوام ايتاليا بمعرض نمايش گذاشت.

وقتي ماركني بانگلستان مراجعت نمود شركت را براه انداخت. ايستگاههاي مخصوص در نيدلز، جزيره وايت، بندر بورنموث برپا شد و آزمايشها و نمايشات موفقيت آميز بعمل آمد. اگرچه بعضي از مردم هنوز نسبت بماركني و ادعاهايش اعتمادي نشان نميدادند معذالك حالا ديگر شهرت نام وي زبان زد خاص و عام بود و ارزش اختراع تلگراف بيسيم براكثر مردم آشكار گرديده بود.

در اين اوقات مادر ماركني بانگلستان آمد. ماركني گاهي بهمراهي او به كنسرتي ميرفت و يا در دعوتهاي سفارت ايتاليا حضور مييافت ولي غير از اين موارد غالباً از مردم كناره گيري ميكرد و بمحافل اعيان و مهمانيهاي مردم مهم قدم نميگذارد در حاليكه طبقات اعيان و سرمايه داران باصرار ميخواستند او را به مجامع خود جلب كنند. رويهم رفته ماركني از طمع و اغراض اين دسته مردمان هراسناك بود و چون وي از لحاظ امور اقتصادي و بازرگاني تا چه اندازه حائز اهميت است سعي ميكرد كه تا ممكن است خود را از آفت سرمايه داري و سوداگري بركنار دارد.

پيشرفت بزرگ ديگري كه در اين وقت نصيب ماركني شد اين بود كه توانست دستگاه فرستنده اي بطول موج معيني يك مخابره تلگرافي را پخش مينمايد فقط دستگاه گيرنده يا گيرنده هائي كه با همان طول موج « كوك» يا جور شده اند بتوانند آن واحد باطول موج هاي مختلف چندين مخابره بيسيم فرستاده شود كه بدون مختلط شدن با يكديگر هر مخابره توسط گيرنده معيني كه با يكي از آن طول موجها كار ميكرد دريافت گردد. اين كشف مهم كه پايه كليه ترقيات بعدي راديو و بيسيم بوده است توسط ماركني تحت شماره اختراع 7777 به ثبت رسيد.

در سال 1898 دو اقدام مهم كه مبداء تاريخ تلگراف بيسيم محسوب ميشوند صورت وقوع يافت يكي تأسيس دو ايستگاه فرستنده توسط « بيگاه لويدز» در دو ديده بان منزوي كنار ساحل آيرلند و ديگر فرستادن اولين خبر بي سيم براي درج در روزنامه. اين خبر توسط ماركني بتوسط علامات مرس از كشتي « فلايينگ هنترس» فرستاده شد و در ايستگاه ساحلي كينگزتون دريافت گرديده با تلفن باطلاع دفتر روزنامه « دابلين اكسپرس» رسيد كه فوراً آنرا درج و منتشر ساخت.

ماركني در يادداشتهاي خود چنين مينويسد:
« پخش خبر بتوسط بيسيم و درج شدن فوري آن در روزنامه چشم مردم را باهميت و ارزش تجارتي اين اختراع باز كرد. تا حال فقط علماء و اهل فن باختراع تلگراف بيسيم با شگفتي مينگريستند، اكنون حتي مردم خيابان هم نسبت بآن علاقمند و كنجكاو شده اند و حس ميكنند كه تلگراف بيسيم بزودي يكي از لوازم حتي زندگي ايشان خواهد گرديد.»

در استخدام ملكه ويكتوريا

واضح است كه با اينهمه موفقيت و شهرت، زبان بد گويان و حاسدان مي بايستي بروي ماركني باز گردد. مگر نه آنستكه عالمي در حضور اعضاء « انجمن شاهي صنايع» سخنراني مفصلي در رد٧ ادعاي ميكند كه تلگراف « بيسيم» را اختراع كرده، در صورتيكه همه مي بينيم كه چقدر سيم در دستگاه هاي خود بكار ميبرد.»
بگذريم از اينكه خانمهاي پيرو فرتوت مقالاتي بروزنامه ها فرستاده اظهار كردند كه: « حس ميكنند امواج نامرئي بيسيم از ميان اعصاء بدنشان عبور ميكند و كار اعصاب ظريفشان را مختل ميسازد!» و در آخر مقاله خود نتيجه گرفته بودند كه اگر از عمليات « اعصاب خراب كن» و اختراع « شيطاني» ماركني رسماً جلوگيري بعمل نيايد خون مرگ ايشان « در جواني» بگردن مخترع ايتاليائي خواهد بود.

اخبار اختراع ماركني بدربار ملكه ويكتوريا هم رسيد. يكروز تابستان سال 1898 كه ملكه در جزيره وايت بگردش رفته بود دكل هاي بلند ايستگاه فرستنده اي را كه در ساحل جزيره قد علم كرده بودند مشاهده كرد و مصرف آنها را پرسيد و از توضيحاتي كه بوي داده شد بسيار متعجب گرديد. كمي بعد پرينس آوويلز ( كه بعداً بنام ادوارد هفتم بتاج و تخت سلطنت رسيد) هنگاميكه در كشتي موتوري خود گردش ميكرد آسيبي بپايش وارد آمد و در همانجا بستري گرديد بدون آنكه قادر باشد از كشتي خارج شود. ملكه نگران حال وي شد. يكي از اعضاء خانواده سلطنتي پيشنهاد كرد كه از ماركني تقاضا شود رابطه بيسيمي مابين قصر آسبورن و كشتي پرينس آووليز برقرار سازد. ملكه اين نظر را پسنديد. ماركني احضار شد كه دست بكار گردد.

در مدت يكهفته مادر و فرزند مرتباً بايكديگر مخابره ميگردند 150 پيغام بين طرفين رد و بدل شد كه همه آنها مرتباً در روزنامه تايمز منتشر مي گرديد. پرينس آوويلز بينهايت نسبت باختراع بيسيم و شخص ماركني علاقمند شد و او را بنزد خود احضار كرد و شخصاً با كليد مرس پيغامهائي مخابره نمود سپس ماركني بملكه ويكتوريا معرفي شد.
ملكه بوي تبريك گفت و با او وارد صحبت هاي فني گرديد زيرا مقالات پرفسور برانلي را در باب تلگراف بيسيم خوانده بود.

در ماه مارس 1889 يك كشتي بخاري در اطراف بندر گود وينزبگل نشست و دچار مهلكه گرديد. ديده بان گودينز شرقي كه اخيراً بدستگاه فرستنده بيسيم مجهز شده بود واقعه را بديده بان فورلند جنوبي اطلاع داد. قايق هاي نجات بطرف كشتي بخاري فرستاده شد كه بموقع كليه سرنشينان آن باضافه 50000 ليره مال التجاره را نجات دادند.

چند هفته بعد پس از طرح مقدمات كار بادولت فرانسه ماركني مأموريت يافت كه مابين انگلستان و فرانسه ارتباط بيسيم برقرار سازد وقتي مخترع 25 ساله در عين حال بعنوان مهندس، مكانيسين، متخصص برق، كارفرما و پادو براي ساختن ايستگاه فرستنده اي در دهكده ويمرو واقع در ساحل خاك فرانسه از صبح تا شام كار ميكرد مأموران فرانسوي از آنهمه لياقت و پشت كار سخت در تعجب مانده بودند.

ماركني تا خود بكاري رسيدگي نميكرد و شخصاً آنرا بپايان نميرساند خاطرش آسوده نميگرديد. در 28 مارس 1899 كار ايستگاه ويمرو بپايان رسيد و اولين مخابره بيسيم از يك كرانه بكرانه ديگر تنگه مانش يعني در فاصله سي و چند ميل برقرار گرديد. سپس ماركني از مأموران و مهندسان فرانسوي خواهش كرد كه براي بازديد ايستگاه بيسيم فورلند جنوبي با وي بساحل انگلستان بروند و با وجود آنكه در اين هنگام هوا بهم خورده و طوفاني شد معذالك نتيجه آزمايش آن ايستگاه نيز كاملاً رضايت بخش بود.

پل برروي اقيانوس اطلس

در اوايل سال 1900 ماركني براي مسافرت كوتاهي بامريكا رفت. در موقع مراجعت بانگلستان ماركني دستگاه بيسيمي را كه بمعرض نمايش نيروي دريائي ممالك متحده امريكا گذارده بود همراه داشت. كليه مسافران كشتي كه مدتي از اخبار سياسي دور مانده بودند ميل داشتند راجع بجنگ بوئر در افريقا خبري بدست بياورند. يكي از ايشان بماركني يادآور شد كه دستگاه بيسيم خود را بكار اندازد و اخباري كسب نمايد. ماركني كه هميشه ميخواست در تحت انواع شرايط بيسيم خود را مورد آزمايش در آورد دستگاه را برقرار ساخت و سعي كرد با ايستگاه جزيره وايت كه در آنوقت 66 ميل دريائي از كشتي فاصله داشت تماس بگيرد. رابطه برقرار شد و ماركني خبر جنگ را بدست آورد كه فوراً در كشتي توسط يك ماشين چاپ كوچك به نسخه هائي چاپ شد و ميان كليه سرنشينان توزيع گرديد.

حالا ديگر فايده بزرگ بيسيم در خدمت بكشتي راني بقدري محرز و علني گشته بود كه در 25 آوريل 1900 يعني هنگام جشن بيست و ششمين سال تولد ماركني يك شركت فرعي بنام « شركت ماركني براي ارتباط دريائي بين المللي» تأسيس شد. مهمترين كار شركت نامبرده آن بود كه يك سرويس تلگراف بيسيم كامل در اختيار دائمي صاحبان كشتيهاي تجارتي بگذارد.

وقتيكه ثابت شد تنگه مانش نميتواند سد راه امواج بيسيم شود ماركني بفكر انجام نقشه عظيمتري افتاد و تصميم گرفت باديستگاه بيسيم خود پلي بروي اقيانوس پهناور اطلس برقرار سازد و دو قاره اروپا و امريكا بيكديگر متصل نمايد. ماركني ميدانست كه براي اينكار بايد قبل از هر چيز ايستگاه بسيار نيرومندي داير سازد ولي يك انديشه او را نسبت به نتيجه عمليات مشكوك مي ساخت. آيا همانطور كه اغلب علماء بزرگ تصور مينمودند امواج بيسيم بخط مستقيم حركت كرده و از محيط جو زمين خارج ميشد؟ اگر چنين بود و امواج بيسيم از مسير منحني محيط كره ارض پيروي نمي نمود پس ميبايستي از رسيدن بهر گونه نتيجه مثبتي مأيوس شد زيرا هرگز امكان پذير نميبود كه در فاصله بسيار دور امواج بيسيم از ايستگاه فرستنده بدستگاه گيرنده برسد. اما ماركني نظريه حركت مستقيم امواج بيسيم را مسلم نميدانست و تا با تجربه شخصي متيقن نمگرديد از نيل بمقصود مأيوس نميشد.

ماركني با عزم آهنين شروع بانجام نقشه خود كرد. پرفسور فلمينگ فيزيك دان مشهور مشاور وي شد و كمپ تصميم گرفت با ماركني به « نيوفاندلند» واقع در ساحل امريكاي شمالي برود. دو ايستگاه فرستنده و گيرنده نيرومند اولي در « پولدو» از نواحي كرنوال انگلستان و دومي در سنت جان از محال « نيوفاندلند» برقرار گرديد. ماركني و كمپ در 12 دسامبر 1901 در سنت جان آماده آزمايش شدند. ابتداء بادبادك مخصوصي را كه حامل سيم هوائي بود بآسمان فرستادند تا سيم هوائي را در ارتفاع چهار صد پا از زمين نگاهدارد. اما بدبختانه دراين هنگام طوفان سختي آغاز شد. هوا بسيار سرد و مرطوب بود و باران يخ زده اي شروع بباريدن نمود.
بادبادك حامل سيم هوائي در بالاي ساختمان ايستگاه دستخوش حملات شديد طوفان شد. صداي وزش باد مهيب و برخورد آن بسقف آهني و پيكر پناهگاه باريزش باران و غرش رعد هنگامه گوش كر كني بر پا ساخته بودند. ساعت مقرر براي شروع آزمايش نزديك ميشد. آيا در چنين معركه و طوفان و با چنين غوغاي جهنمي ممكن بود آزمايش موفقيت آميزي حاصل آيد. عقربه هاي ساعت بوقت « نيوفاندلند» ساعت 12 را نشان داد. در همين لحظه ميبايستي ايستگاه « پولدو» در آنطرف اقيانوس اطلس مخابره بي سيم خود را شروع كند.

ماركني روي يك جعبه چوبي نشسته بود. سرو كله و لباسش خيس و يخ زده. يك فنجان كاكائو بدست راست و ساندويچ پنيري در دست چپ داشت. چشمهايش مانند مجسمه بهت زده اي بمرديكه با گوشي گيرنده پشت دستگاه نشسته بود ميخكوب شده بود. دقايق نگراني و انتظار دقبار در سكوت محض گذشت و علامتي در دستگاه ضبط نگرديد.

در ساعت 12 و سي دقيقه ناگهان مرد پشت دستگاه قد راست كرد و دستش را بعلامت سكوت مطلق تكان داد. در همان لحظه خنده فتح و موفقيت در صورتش درخشيدن گرفت و فرياد برآورد: « آها! شروع شد. سه صداي تيك.»
ماركني از جاي بر جست و گوشي را بگوش گرفت:
همان علامت است كه قرار گذارده بوديم!

ايستگاه پولدو از فاصله ( 170ر 2) ميل مخابره ميكرد. امواج بيسيم از جو٧ زمين خارج نشده و دستگاه فرستنده را بگيرنده مرتبط كرده بودند. پلي روي اقيانوس اطلس برقرار گرديده بود.

انتشار اين خبر در دنيا غوغائي بپا كرد. هركس بطريقي آنرا تلقي نمود. اديسن كه بماركني كمال ارادت را داشت فكر كرد كه همكاران وي در موفقيت و شرايط عجيب آنروز آزمايش دچار اشتباه و يكنوع تلقين روحي شده و بتصور اورده اند كه علامات تلگرافي را در دستگاه شنيده اند. بعضي مردم ديگر ماركني را شياد و گزافه گو خواندند. اهالي امريكا نبوغ ماركني درود فرستادند. گراهام بل از ماركني دعوت كرد كه به ملك و آزمايشگاه بزرگ وي در شهر « نووا اسكوتيا» واقع در كيپ برتون برود و پاداش هنگفتي بكانادا مسافرت كند و در كيپ برتون ايستگاه بيسيمي راداير سازد.
ماركني موقتاً كارهاي خود را در سنت جان متوقف گذارد و با قبول دعوت گراهام بل و دولت كانادا مسافرت كوتاهي بآن ناحيه ناحيه كرد و از آنجا به نيورك رفت. در اين شهر با تجليل و احترام فوق العاده از آن نابغه بزرگ پذيرائي بعمل آمد. سپس ماركني بانگلستان مراجعت نمود.

اداره آگاهي انگلستان عقب دكتر گرپين ميگردد

اولين كشتي تجارتي بريتائي كه بدستگاه بيسيم مجهز گرديد بنام « ليك چامپلين» خوانده ميشد. هركسي بعنواني با دريا سرو كار داشت باهميت روز افزون بيسيم پي برده بود. اعليحضرت ويكتور اما نوئل سوم پادشاه جوان ايتاليا از ماركني دعوت كرد كه براي مسافرت دريائي با كشتي « كارلوالبرتو» بوي ملحق شود و در حضور وي آزمايشهائي براي مخابره بيسيم بفواصل دور بعمل آورد. ماركني پيشنهاد كرد كه كشتي نامبرده مسافرت خود را تا بندر مهم كرنشتات مركز نيروي دريائي روسيه در كنار درياي بالتيك ادامه دهد. ورود كشتي كار لوالبرتو حامل پادشاه ايتاليا و ماركني معروف بآنهاي سواحل روسيه با خوشحالي بزرگ تلقي شد. تزار شخصاً به پيشواز آمد و كشتي ويكتور اما نوئل را كه براحتي با ايستگاه بعيد المسافت پولدو و مخابره مينمود بازديد كرد.

اگرچه ابتداء در سواحل آلمان ماركني و اختراعش با احساسات خصومت آميزي روبرو شدند زيرا آلمانيها تصور ميكردند كه پرفسور سلابي آلماني مخترع واقعي بيسيم ميباشد و ماركني را غاصبي بيش بحساب نمي آوردند ولي پس از آنكه مدتي گذشت و برتري اختراع ماركني بر همه ثابت شد و بعلاوه سيستم بيسيم او در همه جا شايع و رايج گرديد آلمانيها نيز طريقه بيسيم سلابي را ترك كردند و ناچار فقط دستگاههاي بيسيم ماركني را مورد استفاده قرار دادند.

بعداً ماركني چنانكه از مدتي قبل آرزو داشت فرصتي يافت كه بامريكا برود و با اديسن ملاقات نمايد.
رويهم رفته علاوه بر طريقه بيسيم سلابي در آلمان كه كمپاني تلفونكن آنرا تا مدتي مورد استعمال قرار داده و سپس متروك ساخت چهار يا پنج سيستم بيسيم ديگر هم در امريكا اختراع شده بود. معذالك در همه جا رفته رفته اكثر كمپانيهاي كشتي راني مصمم شدند كه فقط سيستم بيسيم ماركني را در كشتيهاي خود بكار برند بطوريكه در سال 1907 تعداد 140 كشتي تجارتي با دستگاههاي بيسيم ماركني مجهز و مشغول بكار بودند.

سال 1909 از لحاظ فعاليت ها و ترقيات جديد بيسيم در زندگي ملل متمدن داراي اهميت خاصي است. در اين سال فرمانده هيئت اكتشافي امريكا بنام پيري با همراهان خود بقطب شمال رسيد و پيغام معروف خود را با بيسيم بامريكا مخابره نمود: « پرچم ستاره و نوار امريكا را در قطب شمال باهتزاز در آورديم.» در همانسال براي انجام آزمايش هاي دليراني كه ميخواستند با ماشينهاي سنگين تر از هوا از روي تنگه مانش پراوز كنند مرتباً مابين كشتي هاليسون و بندر دوو ر مخابرات بيسيم رد وبدل ميشد. و همچنين براي اولين بار دو نفر قهرمان بازي شطرنج در دو كشتي مختلف توسط مخابره بيسيم بازي قهرماني خود را بانجام رساندند. بالاخره در نوامبر همانسال روز پر افتخاري نصيب ماركني شد و مخترع 35 ساله ايتاليائي جايزه نوبل براي علوم را بدست آورد. ولي از همه بالاتر و مهمتر وقوع يك حادثه وحشتناك دريائي بود كه بيش از هر چيز ارزش بيمانند و فايده عظيم تلگراف بيسيم را بر جهانيان آشكار ساخت.

كشتي 15000 تني « رپوبليك» با كشتي ايتاليائي « فلوريا» تصادف نمود و از ميان درهم شكست. فرمانده بيسيم آن فوراً با پستهاي بيسيم سواحل نزديك تماس گرفت و كمك خواست كشتي هاي نجات بجانب « پوبليك» كه پيوسته در آب فروميرفت بحركت در آمدند و فرمانده بيسيم « پوبليك» با مهارت و از جان گذشتگي تا آخرين دقيقه فرصت آنها را توسط علامات بيسيم از ميان مه غليظ بسوي محل حادثه رهبري كرد. بالنتيجه 800 نفر كارگران كشتي باضافه 900 نفر مسافران آن از مهلكه نجات يافتند.

هنوز هيجان حاصله از اين واقعه در اذهان و قلوب مردم فرو ننشسته بود كه خبر مهم ديگري افكار مردم را جلب كرد. دكتر گرپين جاني و همسرش اتيل لونو بلباس مبدل و بنام جعلي « آقاي رابينسون و فرزند» فرار نموده سوار كشتي « مونتروز» شدند و ساحل انگلستان را ترك نمودند. در ضمن مسافرت كاپيتن كندال ناخداي كشتي حس كرد كه قيافه آقاي رابينسون بي شباهت بتصاويريكه در روزنامه ها از دكتر منتشر شده بود نيست. خبر را با بيسيم كشتي باداره آگاهي انگلستان فرستاد. كشتي « لورنتيك» بدنبال كشتي مونتروز از ساحل انگليس براه افتاد و كارآگاه « ديو» را كه شخصاً در تعقيب جاني بود با خود آورد. وقتي رابينسون و فرزندش پا بخشكي گذاردند كارآگاه ديو با تعظيمي بايشان خير مقدم گفت و دستبند بدستشان نهاد.

كم كم در اثر تكرار حوادث دريائي و لزوم انتشار علامات بيسيم رسم شد كه سه حرف مرس اس. او. اس ( S.O.S ) در همه جاي دنيا براي اعلام خطر در كشتي ها بكار رود. در اول قرن بيستم اين موضوع در نخستين كنفرانس بيسيم بين المللي مورد تصويب عمومي قرار گرفت. اكثر مردم چنين تصور نموده اند كه اين سه حرف، حروف اول سه كلمه انگليسي:
« Save Our Soul8 »
ميباشد بمعني « مارا نجات دهيد» ولي در حقيقت انتخاب سه حرف ( اس. او. اس) هيچ ارتباطي با اين جمله ندارد و فقط از لحاظ سهولت و سادگي علامات مرس يعني سه نقطه- سه خط- سه نقطه ميباشد.

فاجعه عظيم

در شب يكشنبه 14 آوريل 1912 كشتي مسافر بري « تيتانيك» در اولين سفر خود در نواحي آتلانتيك شمالي با كوه يخي تصادف كرد و از ميان درهم شكست آب از هر طرف بدرون كشتي سرازير شد و كشتي بسرعت شروع بفرورفتن كرد. جك فيليپ جوان 25 ساله مأمور دستگاه بيسيم فوراً شروع به پخش علامات خطر ( اس. او. اس) نمود. يك كشتي مسافر بري بنام « ويرجنيا» كه در همان حوالي حركت ميكرد زودتر از هر مركز ديگري خبر را گرفت و فوراً بسوي سرنشينان آن نمود. جك فليپ بدون كمترين توجهي بخطر هائل از پشت دستگاه تكان نميخورد و مرتباً براي خبر كردن مراكز و كشتيهاي ديگر و تقاضاي كمك علامت خطر را باطراف ميفرستاد. كاپيتن كشتي در آخرين لحظه فرمان داد: « مردان! همه وظيفه خود را انجام داديد. ديگر فرصت هيچ خدمتي نيست. آخرين قايق نجات بحركت در آمده، هر كس مي تواند خود را نجات دهد.» اما فيليپ غوطه ور در ميان آبي كه اطاقهاي كشتي را فرا گرفته بود پشت دستگاه مانده بانجام وظيفه ادامه ميداد. در نتيجه فداركاري جواني كه جان خود را بر سر انجام وظيفه اش گذارد كشتيهائي كه بمحل آنفاجعه دريائي احضار شده بودند 705 نفر از سرنشينان كشتي تيتانيك را نجات دادند.

مهمترين نتيجه ايكه از اين حادثه عايد شد اين بود كه پارلمان انگلستان بموجب لايحه اي نصب دستگاه تلگراف بيسيم را در كشتي هاي تجارتي اجباري ساخت. در همان زمان رد دنباله تحقيقات مقدماتي ماركني و بكمك دستگاه بيسيم وي پرفسور ماجورانا فيزيك دان ايتاليائي موفق شد با تلفون بيسيم يك پيغام شفاهي را بفاصله 160 ميل بفرستد. حالا ديگر رؤياي جواني گوگليلمو نيز به تحقيق پيوسته بود و اصوات انساني در فضاي لايتناهي شنيده مي شد.

چند ماه بعد بخت بد بسراغ ماركني آمد. در حادثه اتوموبيل سواري يك چشمش را از دست داد و هنوز از آسيب و رنج آن خلاص نشده و تازه بانگلستان مراجعت نموده بود كه گرفتاري بزرگ ديگري برايش پيش آمد. شركت ماركني در اين هنگام سخت دچار پيچ و خمهاي و دسيسه بازيهاي سياسي و اقتصادي شده بود. دشمنان وي كه بر موفقيت هاي گذشته ماركني غبطه خورده و در گوشه اي بكمين نشسته بودند موقع را براي حمله مناسب يافتند. ماركني سرخورده و مايوس وضع را براي ماندن در انگلستان قابل ادامه نديد و تصميم گرفت كه براي هميشه آن سامان را ترك كند و بموطن خود پناه برد. در همان وقت جنگ جهاني 1914 در گرفت.

در اولين ماه شروع محاربه لشگريان بريتانيا در آفريقا شهر تو گولاند را با ايستگاه نيرومندش از تصرف ارتش آلمان بيرون آوردند. در آنوقت ايستگاه بيسيم اين شهر نيرومندترين ايستگاه موجود در دنيا بود و مي توانست مستقيماً با شهر برلن در فاصله 3000 ميل مخابره نمايد.

ماركني از انگلستان به نيويورك رفت و در آنجا اطلاع يافت كه دولت ايتاليا نيز برضد آلمان وارد نبرد شده است. ماركني فوراً تصميم گرفت كه بهمين خود بر گردد و با شركت در جنگ وظيفه ملي خود را انجام دهد. بهمين جهت عازم ايتاليا شد و براي فرار از توطئه جانسوسان و حملات هوائي و دريائي بطور ناشناس و با لباس مندرسي سوار يك كشتي مسافري شد و به اروپا مراجعت كرد.

زندگي خصوصي ماركني

ماركني با درجه ستواني وارد قشون ايتاليا شد و رياست قسمت تلگراف بيسيم نظامي را بدست گرفت. در ايام سخت و خطرناك جنگ افكار تازه و بكر مغز حاصلخيز ماركني را ترك نميكرد. يكي از آنها اين بود كه ميخواست با بكار بردن دستگاه بيسيم جهت يابي نمايد و با امواج الكترو مانتيك از حركات كشتيهاي و وضع تجهيزات دشمن علائم و آثاري بدست آورد و اين در حقيقت اساس و مقدمه اختراع رادار ميباشد كه امروزه مورد استفاده بشر قرار گرفته است.

بعد از جنگ ماركني از هر نوع كار و مأموريت سياسي كه بوي پيشنهاد شده بود دست كشيد و باشتياق تمام بسوي زورق موتوري 700 تني خود بنام « الترا» شتافت اين زورق كه داراي انواع وسايل زندگي و مجهز بدستگاههاي بيسيم بود از اين ببعد تا آخرين عمر بمنزله خانه و آزمايشگاه متحرك ماركني بكار رفت. در اينجا بود كه ماركني ضمن آزمايشهاي و تحقيقات تازه اي به تكميل اختراع تلفن بيسيم پرداخت كه امروزه بصورت راديو تلفني و پخش راديوئي و هزاران اختراع ديگر مورد استفاده قرار گرفته است. در سال 1921 ماركني بمنظور خود رسيده و توانست كه موزيك رقص هتل ساوي لندن را در دستگاه بيسيم زورق خود واقع در كنار بندر كاز بگيرد و بكمك بلند گوئي بگوش حاضران حيرت زده برساند. حالا كارهاي عمده و هدفهاي عالي وي بانجام رسيده بود و آرزوي ديگري نداشت.

علاوه بر اختراع تلگراف بيسيم ؛ زمينه اختراعات مهم امروزي مانند تلفن بيسيم و راديو و تلوزيون توسط اين نابغه بزرگ فراهم آمد. مهندسان و علماء بسيار و آشنا بر موز فن، زير دست ماركني پرورده شدند و ديده كاشفان راه باسرار و عجايب سرزمين بيكراني كه قلمرو فعاليت امواج الكترومانيتيك بود باز گرديد.

ماركني از تظاهرات و سخترانيها و آشنائيهاي رسمي با مردم مهم و زندگي پر تجمل بيزار بود. در عين حال مردي فعال و خوشبين و اهل معامله بود. علم را فقط براي علم مطلق نميخواست وسعي ميكرد از آن نتيجه علمي و مفيد بدست آورد. يكي از رفقاي قديمي ماركني راجع بوي گفته است: « خوش مشربي آيرلندي ها و احتياط و حزم اسكاتلنديها را با ظرافت ملي خود در يكجا جمع كرده است.»

ماركني در طول حيات دوباره با دو دختر از فاميل نجباء ازدواج كرد و از ايشان صاحب چهار فرزند شد. اگرچه موسوليني بوي لقب ماركني داد اما ماركني داخل در كارهاي دولتي و سياسي نشد و در سلك نزديكان موسوليني درنيامد و تمايلي بر رژيم فاشيسم نشان نداد. در طول زندگي پر افتخار و ترقيش ماركني با تزار روسيه، قيصر آلمان، ملكه ويكتوريا، ادوارد هفتم وژرژ پنجم پادشاهان انگليس، تئودور روزولت و ويلسون رؤساي جمهوري امريكا، دو پادشاه و دو ملكه ايتاليا و پاپ ملاقات نمود ولي هيچگاه خود شخصاً خواستار اين شرفيابي ها نگرديد بلكه همه وقت با احترام و تجليل از وي دعوت بعمل آمد.

ماركني در 1937 وفات يافت. تمام رؤياها و آرزوهاي ماركني صورت تحقق يافت. ماركني با كشف امواج الكترومانيتيك و تسخير آنها براي خدمت بخلق، جامعه بشري را در سير تمدن وارد مرحله مترقي نويني ساخت. ذكر نام ماركني همه جا در فضاي لايتناهي با امواج، با موزيك و با اصوات انسان چون وردي پايان نيافتني تكرار ميگردد.

قسمت قبل   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837