فردريك و يلهلم نيچه (1844-1900) در فلسفه پايه هايي تازه گذاشت.
نيچه معتقد بود اخلاق معني ندارد هر كس نوعي اخلاق براي نجات و پيروزي خودش در پيش مي گيرد . در هر حال همه خود را مي پرستند و اين يك قانون طبيعي است .
او در كتاب« چنين گفت زرتشت » اغراض و عقايد خود را به صورت افسانه اي در آورده است كه قهرمانانش زرتشت است . نيچه ميگويد مردم دنيا دو دسته اند : يكي زير دستان و ديگر خواجگان.
اصالت و شرف متعلق به خواجگان است و آنان غايت وجودند و زير دستان آلت و وسيله اجراي اغراض ايشان هستند.
از عقايد ديگرش اين است كه نيكي و راستي و زيبايي امور حقيقي و مطلق نيستند خلاصه اينكه نيچه با افكار تند و افراطي خويش براي نابودي مباني تمدن امروز سعي و كوشش ميكرد و با تمام اصول اخلاقي دنياي متمدن سر مخالفت داشت .
نيچه كه مذهب سوفسطائيان يونان را تجديد كر ده است سقراط را از تباه كنندگان زندگي بشر مي خواند .
|