جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  31/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
معرفي كتاب > ادبيات > داستان هاي فارسي

قیمت آی کتاب
260,000 ریال
قیمت کتاب
ریال

طلایه
نويسنده: نگاه عدل پرور
ناشر: علي
زبان كتاب: فارسي
تعداد صفحه: 760
اندازه كتاب: رقعی - سال انتشار: 1392 - دوره چاپ: 6
کد کتاب: 112049

فروخته شد - موجود نمی باشد

امتیاز آی کتاب به این کتاب:

امتیاز دهی به این کتاب:

مروري بر كتاب
عقربه های پت و پهن ساعت روی طاقچه انگار روی همان ساعت چهار جا خوش کرده بودند. تازه از حمام فارغ شده و آن قدر زیر دوش اشک ریخته بودم که حسابی چشم هایم پف آلود شده بود، ولی این چشم های کشیده یشمی رنگ هیچ مدل قصد زشت شدن نداشت. خودم می دانستم صورت بی نقص وفوق العاده زیبایی دارم، این خصیصه را بار ها و بار ها همه ی دوستانم و کلا هر کسی که می شناختم بهم گوشزد کرده بود ولی متاسفانه این زیبایی در آن سن و سال کم، با من کاری کرده بود که از وجود خودم بیزار شده بودم و هر لحظه آرزوی مرگ می کردم. از جلوی آیینه ی قدیمی اتاقم که در حاشیه اش خانم های خوش صورت و خندان زمان صفویه پیاله به دست نقش شده بودند و انگار یک جور هایی بِهم دهن کجی می کردند، کنار رفتم.

انگار آن ها هم به خاطر این همه زیبایی که خالق هستی، دست و دلبازانه تقدیمم کرده بود توی نی نی چشمهاشون کمی حسادت نشسته بود مخصوصا از دیدن اندام خوش تراش و متوازنم که بی نهایت اغوا کننده و منحصر به فرد بود. راستش هیکل های آن ها را توی آن لباس های پر چین و شکن گل گشاد نمی توانستم تشخیص بدهم ولی حتما کمی تپل بودند آخه اون زمان ها چاقی از لاغری خیلی پر طرفدار تر و شاید هم جاذب تر بوده. اصلا شنیده بودم شاهزاده خانم ها چون هیچ فعالیتی نداشتند و همیشه یه نفر بادشون می زده، سر حال و سالم و شاداب بودند، نه تکانی به خودشون می دادند و نه آفتاب و مهتاب به پوستشون می خورده و از آن جایی که بشر همیشه فکر می کند هر چی مال پولدار هاست بهتره حتما تعریف خوش هیکلی هم آن می شده که شاهزاده خانم ها بودند.

واقعا در زمان های مختلف و کشور های مختلف تعریف زیبایی و خوش هیکلی حالا چه برای مرد چه برای زن چقدر متفاوت بوده! انگار باز رفته بودم تو هپروت، اصلا این فکر ها چی بود کردم. من باید به بدبختی های خودم فکر می کردم، به من چه ربطی داشت زن های عهد قاجاریه یا هخامنشی چه طوری بودند و چه افکاری داشتند، سفید رو خوب بوده یا همین برنزه کردن های دوره ی ما که جوان ها پیه ی صد ها ساعت زیر آفتاب خوابیدن و یا ریسک سرطان پوست گرفتن از این دستگاه سولاریوم های جدید را به تن می مالند تا رنگ پوستشون از سفیدی در بیاید، یا این که حسرت خوردن یک دل سیر غذا یا دسر را به جون می خرند تا مبادا سایز سی و شش شون بشود سی و هشت. حالا نمی دانم این چیز ها چه گره ای از مشکل من باز می کرد، من باید یک فکری به حال خودم می کردم تا به چشم این خواستگار جدید نیام. راستش اصلا قصد نداشتم خودم را برای خواستگار های محترم بیارایم، نیاراسته این بودم وای به این که دستی هم به سر و رویم می کشیدم.

اصلا باید کاری می کردم که خیلی هم زشت و بد ریخت و قیافه به نظر برسم تا بلکه دست از سرم بردارند، ولی آخه چه طوری؟! افکارم حسابی در هم ریخته بود. این خواستگار دیگر کسی نبود که با ایراد های عجیب و غریب من جور در بیاید. یعنی از هر لحاظ که فکرش را می کردم عالی بود، اگر کوچکترین عیبی رویش می گذاشتم خنده دار می شد و همه مسخره ام می کردند. آقا جونم که او را افتخار مملکت می دانست، برادر کوچکم علی هم که حسابی عاشقش بود، توی این چند روز هر وقت خواستم در موردش حرفی بزنم همه در مقابلم جبهه می گرفتند و صدامو در نطفه خفه می کردند....


كتاب هايي در اين زمينه

ورود ممنوع
سفارش بدون عضویت
یا سفارش تلفنی
   

آیلین
   

پایان خوش ناتمام
   

پانزده روز در پاریس
   

انجمن علف ها
سفارش بدون عضویت
یا سفارش تلفنی
   

سی گاو ؛ و هشت رمان دیگر
   

كتاب هايي در اين زمينه       فهرست کتاب های این گروه


راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837