دفترهاي ادبي ناشر: كانون پرورش فكري كودكان ونوجوانان زبان كتاب: فارسي اندازه كتاب: رقعی
- سال انتشار: 1372
کد کتاب: 53907
فروخته شد - موجود نمی باشد
کمیاب یا دست دوم - کیفیت : در حد نو
امتیاز آی کتاب به این کتاب:
امتیاز دهی به این کتاب:
مروري بر كتاب جلد ۱-۳-۴-۵
هر شب با قصه هاي مادربزرگ خوابم مي برد. زمستان ها زير كرسي گرم و تابستانها روي پشت بام خنك و آبپاشي شده قصه هاي مادربزرگ مي چسبيد. قصه ها هميشه درباره ديو و پري و پادشاه و غول و اسب پرنده بود. اما گاهگاهي قصه هاي مادربزرگ مربوط به پورياي ولي، پهلوان نادر، پهلوان صادق و پهلوانها را ديده بود كه چطور كشتي مي گيرند، وزنه برمي دارند و چطور زنجير پاره مي كنند.
گلنارهاي آتشين بهار بردستهاي درختان شعله مي كارد صداي گنجشكان صداي زندگي است تا ساكت كويري ما را نويد باران باشد من از اين خاكم كه زنانش با دستاني از گياه قالي خوشبختي مي بافند و بچه هاي نمك با پاهاي برهنه خورشيد را مي نوشند احساس مي كنم اينجا عزيزترين خاك است ما را با برگهاي درختان فاصله اي نيست.
چشمهايم به پيشواز طلوع خورشيد، پاهايم چون دو سرو ايستاده، و دريا، موجهايش را، به استقبال من فرستاد بود، كه: آنگاه، نسيم اولين زرينه خورشيد را در چشمهايم مهمان كرد.
چهارمين جلد دفترهاي ادبي را نيز به قصه اختصاص داده ايم. در اين دفتر مي خوانيم : ... يك روز كه مي خواستم راهي مكتب شوم مادرم در حالي كه چشمانش پراشك بود گفت: ديگر مكتب نرو. برو پيش دايي جانت. خوب است كسب و كار هم يادبگيري آنقدر هم مي داني كه نخواهي براي خواندن كاغذ محتاج اين و آن باشي. دلم لرزيد. اما چه مي شد كرد. مادر را دوست داشتم. كوچك بودم. پدر مريض شده بود و راهي سراي ديگر و مادر بود كه بايد بار سنگين پدري را نيز به دوش مي كشيد. ....