عجب دوست نازنيني نويسنده: محمد رفيع ضيايي ناشر: كتاب چرخ فلك زبان كتاب: فارسي تعداد صفحه: 200 اندازه كتاب: خشتی
- سال انتشار: 1391
- دوره چاپ: 1
کد کتاب: 96962
فروخته شد - موجود نمی باشد
امتیاز آی کتاب به این کتاب:
امتیاز دهی به این کتاب:
مروري بر كتاب
تصويرگر: محمدرفيع ضيايي
نویسندهای که کاریکاتور میکشد، این توانایی را دارد که داستانهایش رنگ و بوی کاریکاتور داشته باشد و با بهرهگیری از این دیدگاه داستانهایش شبیه کاریکاتور میشود. این ویژگی داستانهای کتاب محمدرفیع ضیایی است که در این کتاب هم نهفته است...
اول گفتند که برای قورباغه حرف درآوردند اما واقعاً اینطور نبود قورباغه راستی راستی وسواس گرفته بود و این وسواس وقتی بیشتر شد که آدمها هرچیزی را که فکر میکردند دیگر به کارشان نمیآید میانداختند توی آن تالاب کوچک. قورباغه بعد از این که وسواسش شدیدتر شد اول برگهای نیلوفرهای آبی را آب کشید، بعد برگهای نیها را و بعد کارش به جایی رسید که میخواست خود تالاب را هم آب بکشد. این بود که تصمیم گرفت به تالاب بالا نقل مکان کند.
قورباغه با خود فکر میکرد که شنا کردن در یک تالاب خیلی سادهتر از این است که یک قورباغه بخواهد از یک کامیون بالا برود و روی صندلی کنار راننده بنشیند. قورباغه آن روز صبح دو برگ را به صورت یک بقچه درآورد و شش تا پشه شکار کرد و در آن گذاشت. بقچه را به کمرش بست و از سربالایی کنار تالاب بالا رفت و خودش را به جاده رساند. در قسمت خاکی کنار جاده ایستاد و با انگشت شست به طرف تالاب بالا اشاره کرد و به رانندة هرماشینی که رد میشد، گفت: «تالاب بالا!»
کامیون ایستاد، راننده که مرد تنومندی بود پیاده شد. تا به حال سابقه نداشت که یک قورباغه با یک بقچه و شش تا پشه چاق و چله داخل آن، جلوی او سبز شود و بگوید: «تالاب بالا!»...