شخصيت هاي كتاب، زنده هستند. در جامعه ما وجود خارجي دارند و مي توان آنها را ديد. بسياري از شخصيت ها نه تنها در جامعه ما كه در تمام جوامع دنيا قابل رؤيت هستند. مرداني كوچك، كوته بين، ساده انديش ولي صادق كه گمان مي كنند مي توانند در روي زمين بهشت بسازند. شهري بسازند كه در آن گناه رخ ندهد، بي عدالتي نشود و مردم در صلح و صفا و برابري و برادري در كنار هم زندگي كنند. بسياري از آتوپيست هاي دنيا با همين اميد و آرزو، جناياتي انجام دادند كه در تاريخ بشريت همتا ندارد.
آقاي جنت ساز از نمونه هاي اين افراد است و مثل واضح ائمه(ع) كه: از دوستي با آدم ناتوان پرهيز كن، چه او مي خواهد سودي به تو برساند ولي به سبب ناداني تو را ضرر مي رساند. وقتي چنين فردي در رأس قدرت قرار مي گيرد، طبيعي است كه دگرانديشان و دگرباشان را نفي مي كند، چرا كه راه سعادت از نظر او همان است كه خود مي پندارد. اين خصوصيت وقتي با فرهنگ استبداد زده ايراني ما آميخته مي شود، دو چندان مي شود و از مرزهاي يك فكر بيمار دروني خارج شده و در عرضه عمومي و زندگي جامعه دخالت مي كند و چه فاجعه ها كه نمي آفريند.
اين خصوصيات فكري و روحي، نتيجه ديگري هم دارد و آن اين است كه فرد را از همنشيني و مشاورت عالمان و دلسوزان و نقادان محروم مي كند و اين چنين است كه محيط اطراف وي توسط افراد چاپلوس و دورو و درون مايه تسخير مي شود و اين روند چنان ظريف و مخفيانه حاصل مي شود كه شخص صاحب قدرت كاملاً از آن بي خبر است و اين افراد دون مايه هستند كه در پي منافع شخصي، حق را ناحق مي كنند، حقيقت را به دروغ و دروغ را به حقيقت تبديل مي كنند و در يك كلام تصويري مطابق ميل و منافع شخصي خويش و درعين حال موافق طبع صاحب قدرت را، براي او نمايش مي دهند و پيداست كه اين تصاوير فرهنگ ها با جامعه حقيقي فاصله دارد و از ترس آنكه مبادا نقادي ها، نوشته ها و اعتراضات اهل فكر و علم خواب آشفته صاحب قدرت را برهم زند و حقيقت را چون خورشيدي از پس ابر بيرون كشد، قلم بطلان بر نقد و پرسش مي كشند و بيش از هر قشري اهل فكر و قلم را به خسراني و زيان مي كشانند.
|