داستان خانواده من، داستان نبوغ و عواقب آن است و من به نحوي خاص و منحصر به فرد براي روايت اين داستان مناسبم؛ چون نبوغ از من دوري كرد و من از او، من يك آدم معمولي باقي ماندم؛ اگر چيزي به اين اسم وجود داشته باشد. معمولي، در تمام شرايط آرام، باخبر از اتفاقات و بيتفاوت به آنها، و ناتوان از درك معاني پنهانشان. برادر نابغهام، گرت، اغلب ميگفت: «ريد، تو به پيچيدگي بقيه ما نيستي، اما باز هم ...
|