جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  07/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > نقد و ادبيات

گفت وگو با استالين
گروه: نقد و ادبيات
نویسنده: ميلوان جيلاس
منبع: بابك كياني

ميلوان ميلاس، از اعضاي كميته مركزي (پوليت بورو) حزب كمونيست يوگسلاوي و از نزديكان درجه اول مارشال تيتوست كه سال ها در جبهه هاي نبرد عليه ارتش آلمان نازي مبارزه كرده است.

هرچند آنچنان كه مي دانيم كميسرهايي كه از طرف حزب براي سازماندهي كارگران و دهقانان يوگسلاوي تعيين ميشدند وظيفه داشتند تا علاوه بر نبرد با ارتش اشغالگر، پايه گزار انقلاب كارگري بر عليه نظام پادشاهي يوگسلاوي نيز باشند. ميلوان جيلاس و رانكوويچ از سرشناس ترين و برجسته ترين اعضاي حزب بودند كه به سازماندهي ارتش چريكي يوگسلاوي مي پرداختند. هسته مركزي اين ارتش چريكي را حدوداً ده هزار عضو حزب كمونيست تشكيل مي داد.

جيلاس كتاب خود را به چهار بخش تقسيم كرده است. در فصل اول (جاذبه) او ما را با دنياي يك مؤمن متعصب به ايدئولوژي ماركسيست آشنا مي كند. جزم انديش ها، تنگ نظري ها، صداقت و سادگي چنين فردي و ايمان رسوخ ناپذيرش كه سبب مي شود تا چشم بر هر نابساماني در سرزمين مادري كمونيست هاي جهان (شوروي) ببندند، همه و همه را از ديدگاه خود و از درون خود بيرون مي كشد و به ما معرفي مي كند. او براي اين كار عواطف و احساسات دروني خودش را، جايي كه هيچكس جز خداوند به آن دسترسي ندارد مي كاود و جز به جز آن را براي ما تشريح مي كند، از آرزوهايش و آرمان هايش با ما مي گويد و از اولين كشوري كه نظام سوسياليستي در آن به وجود آمده و به همين واسطه قبله تمام ماركسيست هاي جهان است.

شوروي براي يك ماركسيست سرزمين آرزوها و رؤياها بود كه در آرزوي زيارتش صبح را به شام مي رساند، همچنان كه كعبه آمال عشق و آرزوي مسلمانان و يا واتيكان قبله هزاران هزار كاتوليك مؤمن است. بالطبع رهبر چنين كشوري نمي تواند مورد توجه و علاقه مؤمنان نباشد. آن هم رهبري با خصوصيات يوسف استالين، مردي با قاطعيت و خشونت بيش از اندازه و درعين حال حيله گر و مكار مردي كه استاد عوام فريبي و بازآفريني واقعيت است و پس از تصفيه هاي خونين دهه 1940- 1930 يگانه فرد باقي مانده از حزب انقلابي كارگر تحت رهبري ولادمير ايليچ (لنين) است. پدر زحمتكش هاي جهان كه شوروي را از كشوري عقب مانده، تبديل به يك كشور صنعتي قدرتمند كرده، حزب كمونيست يا همان سازمان پيشروي كارگري را از خطر انحراف مصون داشته و يك تنه در مقابل ارتش تا دندان مسلح آلمان فاشيست ايستاده است.

گويي كه مي دانيم دستگاه تبليغاتي عريض و طويل شوروي سوسياليستي در خلق چنين چهره اي از استالين بسيار مؤثر بوده است ولي نبايد از تفكر بسته و تك بعدي ماركسيست ها كه نمونه كاملي از دگماتيسم را به نمايش گذاشتند نيز به راحتي گذشت.

در اين بخش (جاذبه) جيلاس ضمن تشريح موارد ياد شده و تحليلي از وضعيت يوگسلاوي و در كل جبهه نبرد، ديده ها و شنيده هاي خودش را از اولين سفرش به اتحاد جماهير شوروي را براي ما بازگو مي كند كه شامل اولين ديدار با استالين نيز مي شود. همانطور كه از اسم اين فصل نيز آشكار است، همه چيز در نگاه اول مناسب و زيباست و هيچ كم و كاستي وجود ندارد و هيأت ويژه يوگسلاوي بعد از انجام مأموريت خود به كشورش باز مي گردد.

در اينجا فصل دوم سير تفكر جيلاس آغاز مي شود، فصلي كه به درستي نام آن را ترديد گذاشته است. اولين نشانه هاي شك و ابهام در ذهن او جوانه مي زند و هرچند در ابتدا قدرت چنداني ندارد ولي خواهيم ديد كه در پايان درخت تنومندي مي شود كه اساس عقايد جيلاس را دگرگون مي كند و او را وادار به افشاگري عليه تماميت خواهي و استبداد حاكم بر نظام شوروي، مي كند و البته تاوان سنگيني نيز در اين باره مي پردازد كه در پايان كتاب به آن اشاره شده است.

مطالب و شبهات ظريفي كه مانند جويبارهاي كوچك در ذهن يك مؤمن ماركسيست، لنينيست به يكديگر متصل مي شوند تا درنهايت رودي را تشكيل دهند به زيبايي به تصوير كشيده شده است. رودي كه اين مؤمنان جزم انديش را به شكستن بت خود ساخته تشويق و تحريك مي كند، بتي كه سال ها در راه آن مبارزه كرده و قرباني تقديمش كرده اند. اندك اندك با گوشت زمان اين حقيقت كه شوروي و استالين درصدد بلعيدن اروپاي شرقي هستند، بر جيلاس آشكار مي شود و همين شبهات سبب مي شود تا با ديد بازتر و چندجانبه بر شوروي سوسياليستي نگاهي مي اندازد و در اين هنگام است كه او شوروي جديدي را كشف مي كند!!!

چيزهايي مي بيند كه قبلاً نمي ديد هرچند كه در مقابل ديدگانش هر روز خودنمايي مي كرد و اين كشفيات جديد، چون نوري راه را براي درك هرچه بهتر محيط اطراف و كشف هرچه كاملتر حقيقت، هموار مي سازد و ثمره اين ديدگاه جديد در فصل سوم (يأس) خودش را نشان مي دهد.

چرا مأيوس و منفعل نباشد وقتي كه مي بيند نظام آرزوهايش شباهتي بي شمار با نظام امپراتوري تزارها دارد و چرا مغموم و دل شكسته نباشد وقتي كه مي بيند رهبران جنبش هاي كمونيستي چه در يوگسلاوي ، بلغارستان، چه در روماني و مجارستان همه و همه نوكران گوش به فرمان حزب كمونيست شوروي استالين هستند و از خود اراده و حتي هويتي ندارند.

در اين فصل با كامل شدن اطلاعات كه از شنيدن نشنيده ها و ديدن ناديده ها به دست آمده، جيلاس درك تازه اي از جهان اطراف به دست مي آورد و اين درك تازه تمام جهان بيني او و ايدئولوژي او را تحت تأثير قرار مي دهد. اتحاد جماهير شوروي، استالين، تيتو، حزب كمونيست، انقلاب سوسياليستي و جنبش ماركسيستي جهاني، هيچكدام ديگر در نظر او آن چيزي نيستند كه بودند و اين سيلان انديشه او را وا مي دارد تا از نو ساختار فكري خود را بسازد، از نو به همه چيز مي انديشد و حتي بديهي ترين نكات را دست نخورده باقي نگذارد و در پايان اين انقلاب فكري چاره اي براي يك مؤمن باقي نمي ماند كه پيش از ديگران و بيش از ديگران بر عليه سوادگران آمال و آرزوهايش طغيان كند و ماهيتشان را افشا نمايد و نداي اصلاح و احيا سر دهد، چيزي كه با سليقه هيأت حاكمه (بخوانيد طبقه جديد تازه به قدرت رسيده در نظام هاي سوسياليستي) سخت ناسازگار مي نمايد و جيلاس بر سر همين ماجرا سال هاي بسياري از دوران كهولت خود را در زندان مي گذراند.

در پايان اين سه فصل نتيجه گيري جيلاس و سپس تفسير او از استالين و روحياتش بيش از سه فصل قبلي جلب نظر مي كند. او در اين نتيجه گيري و تفسير به اين سؤال بسيار مهم پاسخ مي گويد، چگونه چنين فردي (استالين) توانست نه يكسال، نه دو سال كه بيش از سي سال بر يكي از پهناورترين و قدرتمندترين كشورهاي جهان حكوميت كند؟ دلايل بي شماري در اين باره ذكر شده كه جيلاس با دقت و ظرافت آنها را پشت سر يكديگر و به ترتيب اهميت سازماندهي مي كند و درعين حال از غربال تجربيات شخصي خود، مي گذراند.

دلايلي كه نشان از ديد وسيع و همه جانبه نگر او دارد. (چيزي كه در يك مؤمن ايدئولوگ از هر فرقه و مرامي كه باشد، كم پيدا مي شود!) خصوصيات روحي و رواني استالين و مردم روسيه، جو فكري حاكم بر محافل كمونيست و ماركسيست، شرايط حاصل از جنگ جهاني دوم و بهره برداري استالين از آن و... ازجمله دلايل مهم ذكر شده در اين بخش (بخش پاياني كتاب) مي باشد.

ولي زيباترين مطلب اين بخش در تحليل دو دليل خودش را نشان مي دهد، حمايت بوروكراسي عظيم شوروي و بوروكرات هاي قدرتمند از استالين و دلايل آن و دلايل شكست مخالفان درون حزبي استالين (كه به روايتي در جايگاه بالاتري از منظر ايدئولوژي مي نشستند).

در اين بخش آخر، جيلاس مستقيماً به وصيتنامه لنين مراجعه مي كند و ضمن برشمردن نكات قوت و برتر تروتسكي، بوخارين، كامنف، زينوويف، الكساندرف و... به خوبي نشان مي دهد كه در اين ميان تنها استالين، يك لنينيست واقعي بود و همين مطلب يكي از مهمترين دلايل هموار شدن راه رسيدن به قدرت براي استالين به شمار مي رود. از ميلوان جيلاس كتاب هاي بسيار مهم ديگري مانند «طبقه جديد» منتشر شده است.

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837