مروري بر كتاب
مورن، فيلسوف فرانسوي، با ارائه بينشي معرفت شناسانه به نقد ديدگاه كاهش گرايانه، آسيبشناسي دانش و شكاف ميان فلسفه و علم مي پردازد. و در همين زمينه مفهوم شناخت جزيرهاي را مردود مي شمارد. به نظر وي با نابودي بنيان ها در زمينه شناخت و در نتيجه، نسبي شدن شناخت ما محتاج آنيم كه در سازمان معرفت شناسي خود تجديدنظر به عمل آوريم. بدين منظور، ابتدا بايست طرز تلقي نسبت به شناخت دگرگون شود، چرا كه شناخت را ديگر نميتوان به يك مفهوم واحد مانند اطلاع، يا ادارك، يا توصيف، يا ايده، يا نظريه تقليل داد؛ شناخت در خود نوعي گوناگوني يا چندگانگي دارد و پديدهاي چندبعدي است. بدين معنا كه، پديده اي است در آن واحد فيزيكي، زيستي، مغزي، نفساني، رواني، فرهنگي و اجتماعي كه به نحوي جدايي ناپذير به يكديگر پيوند خورده اند. هنگاميكه شناخت نسبي باشد، شناخت شناخت نيز نسبي خواهد بود، يعني شناخت دومي از تمام پديده ها، حوزه هاي ادراكي و تفكر. چنين برداشتي تركيبي و كل گرايانه است و دربرگيرنده نوعي كنش متقابل بين يك حوزه از دانش و حوزه هاي ديگر مي باشد.
کتاب شناختِ شناخت مضمون سومین و آخرین جلد کتاب روش مورن است که هدف روش در این کتاب، تسهیل تفکر با خود برای پاسخ به پیچیدگیهای مسائل شناخت است.ضرورت ایجاد ارتباط میان شناخت های پراکنده برای رسیدن به شناختِ شناخت، ضرورت غلبه بر سردرگمی و انتخاب گزینه ها و مفاهیم ناموزون، همه اینها به شکل گرفتن روشی که بتواند به تفکری کمتر ناهماهنگ کمک کند و یا حداقل به ناموزونی خود با واقعیت بیشتر آگاه باشد، کمک می کند. هدف این کتاب بررسی امکانات و محدویت های شناخت انسان است بر اساس دستاوردهای ای علوم و مسائلی که مطرح کرده اند. هر شناختی شامل ویژگی هایی است از جمله شایستگی یا توانایی ایجاد شناخت، فعالیت شناختی یا شناسایی که بر اثر این شایستگی به دست می آید و دانش که از این فعالیت ها حاصل می شود.
لازمه شایستگی ها و فعالیت های ادارکی انسان، دستگاه شناخت یعنی مغز است و توانایی شناختی انسان در بستر فرهنگ که زبان و منطق و مجموعه ای از دانستنی ها و معیارهای حقیقت را به وجود آورده و حفظ کرده و انتقال داده است امکان پذیر است. شناخت، پدیده ای چند بعدی است یعنی پدیده ای است در آنِ واحد فیزیکی، زیستی، مغزی، نفسانی، روانی، فرهنگی و اجتماعی که به نحوی جدایی ناپذیر به یکدیگر پیوند خورده اند. شناخت را نمی توان را از زندگی بشر و روابط اجتماعی جدا کرد. شناخت شناخت نمی تواند خود را در مرزهای مشخص محدود کند. و در عین حال نمی تواند خود رادر شناخت های نامحدودی که قادر به بیان رابطه انسان- محیط زیست- کیهان باشد، پخش کند. شناخت به شرایط فیزیکی، زیستی، انسانی، اجتماعی و ... و شرایط سیستمی، منطقی، زبانی و الگویی هر سازمان بستگی دارد و همین ها امکان آگاهی از شرایط فیزیکی، زیست شناختی، انسانی و ... را فراهم می سازد. جستجوی حقیقت در زمینه شناخت می تواند به جستجوی حقیقت به وسیله شناخت کمک کند. شناخت شناخت حوزه ای اختصاصی برای متفکرین ممتاز و متخصصین با صلاحیت یا تفکری انتزاعی و تجملی برای فلاسفه نیست بلکه وظیفه ای است تاریخی برای هر کس و همه. این اثر با یک مقدمه کلی ، نه فصل زیست شناسی شناخت، منشاء حیوانی شناخت، روح و مغز، ماشین بسیار پیچیده، محاسبه و تفکر، شناخت از جهت وجودی، بازی دوگانه شناخت، تفکر دوگانه، هوش و تفکر و نتیجه گیری تدوین شده است
|