جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  08/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > ضرب المثل

چوب توي آستين كردن
گروه: ضرب المثل

هرگاه كسي در مقام معارضه و مبارزه بالاتر و قويتر از خود برآيد از باب هشدار و تهديد به او گفته مي شود :« با او درنيفت و چوب توي آستينت مي كند » يا به شكل ديگر :« طرف قوي است . حريفش نيستي و چوب توي آستينت مي كند .»

به طوري كه در كتب تاريخي مسطور است در ازمنه و اعصار گذشته كه حكومت استبدادي و خودكامي و خودكامگي همه جا حكمفرما بود محكومان وگناهكاران را به انواع و اقسام مختلفه تنبيه ومجازات مي كردند تا درس عبرتي براي سايرين باشد و خيال طغيان و سركشي وتجاوز به حقوق ديگران را در سر نپرورانند .

تنبيه و مجازات به تناسب شدت و ضعف جرم گناهكاران به سه شكل انجام مي گرفت . مجازات مرگ ، مجازات قطع و نقص عضو، مجازاتي كه موجب درد و ناراحتي مي شد .

اگرچه درعصرحاضرمحكومان به اعدام را به وسيله چوبه دار يا تيرباران يا دراطاق گاز و يا روي صندلي الكتريكي اعدام ميكنند ، ولي انوع و اقسام مجازاتي كه در ادوار گذشته منتهي به مرگ محكوم مي شد عبارت بود از: سربريدن ، شكم دريدن ، طناب در گلو انداختن وخفه كردن ، شقه كردن ، ازكمر دو نيمه كردن ، زنده پوست كردن و...

مجازات قطع و نقص عضو كه درباره محكومان درجه دوم به كار مي رفت عبارت بود: چشم ازحدقه درآوردن ، آهن تفته جلوي چشم عبوردادن و نور روشنايي چشم را سلب كردن ، دست و پا و گوش وبيني بريدن ، دندان شكستن ، لب دوختن وجز اينها كه منتهي به مرگ نمي شد ولي محكوم بيچاره دچار نقص عضو مي گرديد .

مجازات محكومان درجه سوم عبارت بود از: چوب و تازيانه بر كف وكفل محكوم زدن ، وارونه از درخت آويزان كردن ، وارونه روي دو دست ايستادن ، روي يكپاي ايستادن و بالاخره چوب توي آستين محكوم كردن و مدتي او را به آن شكل وهيئت برپاي داشتن بوده است .

طرز و ترتيب كار اين بود كه دو دست محكوم را به شكل افقي نگاه مي داشتند و آنگاه چوب محكم و غير قابل انحنايي را به موازات دستهاي محكوم از آستين لباسش عبورمي دادند و از آستين ديگر خارج ميكردند . سپس مچ دستها و انتهاي آستين محكوم را با طنابي محكم به آن چوب مي بستند به قسمي كه دستها به حالت افقي باقي بماند و نتواند آن را به چپ و راست و بالا و پايين حركت دهد .

محكوم را با توجه به كيفيت واهميت خلافي كه از او سرزده باشد مدتي به اين شكل و هيئت در فضاي باز نگاه مي داشتند تا پشه ومگس و ساير حشرات مزاحم و چندش آور بر سروصورتش بنشينند و اونتواند آنها را از خود دفع كند . مجازات چوب توي آستين كردن اگر چه مرگ آور نبود و موجب نقص عضو نمي شد ولي پيداست كه دستهاي محكوم بر اثر سكون و بي حركت بودن رفته رفته كرخت وبي حس مي شد و مخصوصاً هجوم و حملات پشه ها و مگسها برسروصورتش چنان ناراحت كننده و چندش آور بود كه دير زماني نميگذشت كه فريادش به آسمان بلند مي شد و ازعمل خلافش اظهار ندامت و پشيماني كرده طلب عفو و بخشش ميكرد .

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837